طوبی اردلان - سازمان نظمیه یا به تعبیری پلیس در تاریخ تمام ملتهای دنیا، مسئول نظم، حفظ امنیت درونشهری، جلوگیری از وقوع جرم و یا کشف جرائم بوده است. تشکیلات پلیس به مفهوم امروزی نخستینبار در نیمه اول قرن 19 میلادی در انگلستان به وجود آمد که محصول گسترش انقلاب صنعتی، رشد طبقه شهرنشین و زندگی شهری بود و کمکم راهش را به بلاد شرق باز کرد. گزارش پیش رو که به بهانه هفته ناجا گردآوری شده، مروری است بر تاریخ تشکیل پلیس نوین در مشهد و چگونگی برقراری نظم و امنیت در شهرهای آن روزگار.
ایرانِ روزگار داروغه و میرشبها
آسمان که چادر شب را به سر میکشید، قُرق اعلام میشد تا شهر زیر پای داروغه، عسس و میرشب، کِش بیاید و ترس را به جان دزدان و حرامیان بیندازد. میرشب یا شبگردها کوچهبهکوچه شهر را گشت میزدند. عدهای نیز بر پشتبامها بر میآمدند تا هوای بامِ خانهها را داشته باشند. آنان هر 10 دقیقه برای اینکه اعلام حضور کنند و به مردم بگویند بیدار و مشغول گشتزنی هستند، بانگِ «یا قاضیالحاجات» بر میآوردند، ازاینرو میان مردم به «قاضیالحاجات» معروف بودند. داروغه، کلانتر، معاون کلانتر و پیشکار زیر نظرِ حاکم شهر مسئول تأمین امنیتِ کوچهها، خیابانها و به ویژه بازارها بودند. عسسها تحتِ امر میرِشب از غروبِ آفتاب، راهِ عبورومرور مردم را میبستند. در این زمان تنها کسانی میتوانستند قُرق را بشکنند و از آن عبور کنند که اجازهنامهای کتبی از داروغه در دست داشتند یا «نام شب» را میدانستند. قُرُقِ شب با نواختن نقارهخانه به وسیله طبالانِ سلطنتی که بر طبلهای بزرگ میکوفتند، آغاز میشد و تا سپیده صبح فردا ادامه مییافت. در این مدت عسسها به هر فردی که مظنون میشدند، او را دستگیر میکردند. فرد دستگیرشده چنانچه آدم معروف یا منصبداری بود، پس از گرفتن انعام آزاد و اگر هم جزو فرودستان بود، به چوب و فلک بسته میشد.
تشکیل پلیس نوین در تهران
پاسبانی و حفظ نظم و امنیت در شهرها تا پیش از تکیه زدن ناصرالدین شاه قاجار بر تخت پادشاهی، با این روال انجام میگرفت اما با تاج بر سر گذاشتن او همهچیز تغییر کرد. سلطانِ صاحبقرانِ قاجاری که زرقوبرقِ بلادِ فرنگ را دیده بود، وقت و بیوقت، راه سمت آن سویِ جهان کج میکرد و معمولا با محصول یا دستاوردی تازه به دیارِ خود باز میگشت. او در سفر دوم خود به فرنگ، پای یک نظامی اتریشی به نام «کنت منت فرت اتریشی» را برای ایجاد «اداره پلیس» به ایران باز کرد؛ جناب سلطان که وضع منظم پلیس اروپایی توجهش را جلب کرده بود، تصمیم گرفت در ایران هم تشکیلاتی طبقِ اصول و ترتیب دولِ اروپایی به منظور حفظ و حراستِ شهرها ایجاد کند. او که به همراهیِ «میرزا حسنخان سپهسالار» به کشور اتریش سفر کرده بود، از امپراطور درخواست کرد تا شخصی را به منظور تشکیل سازمان جدید پلیس در ایران معرفی کند.
در ایران تا پیش از سال 1256 خورشیدی سازمانی به نام اداره پلیس و نظمیه نبود و کلانتر تهران که امور انتظامی پایتخت یا دارالخلافه را بر عهده داشت، عدهای فراش را به خدمت گرفته بود تا وظایف امنیتی و انتظامی، احضار و جلب متهمان، مظنونان، بدهکاران و اهل فسق و فساد، یعنی وظایف گزمه و محتسب را به صورت مشترک انجام دهد.
20 آبان 1257 نخستین تابلوی پلیس ایران در ابتدای خیابان الماسیه تهران که امروز باب همایون نام دارد، بر سردر عمارت پلیس آویخته شد تا این اداره که عبارت «اداره جلیله پلیس دارالخلافه و احتساب» بر روی آن درج شده بود، به مردم کوچه و بازار معرفی شود. ناصرالدین شاه که در روز افتتاح اداره پلیس دارالخلافه حضور داشت، شعری سروده که این است: «رندانه حذر کنید یاران ز پلیس/ یک مو نرود به خرج آنان تدلیس/ در مجلس «کنت مونت فورته» خواهد ماند/ در چرخ اگر خطا نماید جرجیس.» مونت فورته در ادامه خانهای را به عنوان اداره نظمیه تشکیل داد و شروع به استخدام نیروی پلیس کرد، کاری که تا پیش از او توسط فراشها، قراولان و سربازها انجام میشد. البته ناگفته نماند که در آن دوران چون اکثر مردم، خوانها و ثروتمندان دارای اسلحه بودند، کار پلیس به دشواری انجام میگرفت و چندان جدی گرفته نمیشد. برای همین کنت دومونته در هر محله کدخدایی تعیین کرد که فقط از او دستور میگرفت. در ابتدای کار چون افسران پلیس مبلغ اندکی به عنوان مقرری دریافت میکردند و این اندک، کفاف رتقوفتق امورشان را نمیداد، بسیاری از اوقات پاسبانها و مأموران انتظامی به جای انجام وظایف خود در دکانهای قصابی، عطاری و بقالی مشغول به کار میشدند. آنان شعری هم درباره این وضع سروده بودند و همهجا میخواندند: «ما پلیسان حضرت شاهیم/ از خیالات «مرنارد»* آگاهیم/ نه مواجب نه جیره نه علیق/ نوکر قربهالیاللهیم.» بعدها، پلیسها برای حفظ منازل مردم در شب در دستههای دهنفری مأموریت داشتند تا در بخشها و محلات تعیینشده چرخ بزنند و در عوض حفظ نظم از دکانداران، خانه افراد معروف برای امرار معاش دستمزدی دریافت کنند.
ژاندارمری
در سال 1275 خورشیدی دولت ایران برای نخستین بار به وسیله نامهای که ناپلئون سوم به ناصرالدین شاه نوشته بود با سازمانی به نام ژاندارمری که در کشور فرانسه دایر شده بود، آشنا شد و آگاهی مختصری درباره آن پیدا کرد. در تشکیلات و سازمانهای اداری و حکومتی ایران تا سال 1276 خورشیدی که «میرزا علیاصغرخان امینالدوله»، صدراعظم مظفرالدینشاه، به فکر تأسیس سازمانی به نام ژاندارمری افتاد، اثر مشهود دیگری یافت نشده و گویا روال حفظ امنیت و نظم شهر چون گذشته بوده است.
اسفند 1277 بود که در تهران ژاندارمری ایجاد شد. در ابتدای امر جمعی از نجیبزادگان را برای خدمت قبول کردند تا مواجب، لباس و اسلحه بدهند. ژاندارمری بعدها در سالهای نخستِ مشروطه برای کوتاه کردن دست خوانها و برچیدن نفوذ درباریان به 2 بخش «ژاندارمری دولتی» و «ژاندامری خزانه» تقسیم شد.
امنیه دولتی
پس از برقراری مشروطه و احتیاج شدید کشور به نظم و امنیت داخلی در اول فروردین 1300 شمسی با تصویب مجلس شورای ملی مقرر شد ادارهای با نام «امنیه داخلی» تشکیل و همه وظایف ژاندامری داخلی را بر عهده بگیرد. این اداره که زیر نظر ادارت تابعه جنگ بود، به ریاست «سردار بهادر خان بختیاری» در تهران شروع به کار کرد.
آخرین بیگلربیگی مشهد
در نخستین سال مشروطه، «یوسفخان اسجیلی» بیگلربیگی مشهد بود ولی او نه تنها در فکر برقراری نظم نبود که به سبب همکاری با «شجاع التولیه» و «نایب علیاکبر حسنی» سردسته مستبدان حکومتی به دست مردم کشته شد. طبق اسناد، یوسف بیگ اسجیلی پس از توبیخ توسط انجمن ایالتی موقعی که از در انجمن بیرون میرفته است، توسط یک نفر کشته میشود. پس از آن مردم جنازه بیگلربیگی مشهد را به دم قاطری میبندند و در کوی و برزن میچرخانند. جنازه را ساعتی بعد جلوی «تخت داروغه» شهر که بالای نهر پایینخیابان و روبهروی کوچه عباسقلی خان بوده است، میاندازند. گویا جنازه تا غروب به همان شکل میماند و مردم هم دستهدسته برای تماشا به آنجا میرفتهاند و او را که مظهر استبداد بوده است لعن میکردهاند. تجلی سبزواری درباره او چنین سروده است: «از پی دفع مردمآزاری/ نظم شهر و پلیس بازاری/ با همه آگهی ز فطرت/ وی جمله بسپرده شد به حضرت/ یک دل دم بریده دهدله گشت/ یار دزد و رفیق قافله گشت/ وی هم از کردههای نامعقول/ شد به تیر مجاهدین مقتول.»
تأسیس قراولخانه در شهر
اما پیش از تأسیس نظمیه، امور پلیسی درون شهرها را «قراولها» که نیروی پشتیبانی شهر بودند و زیر نظر کلانتر خدمت میکردند، انجام میدادند. از دوره ناصرالدینشاه در پی سرکوب شورش سالار در سال 1228 خورشیدی، این قراولخانهها با هدف افزایش امنیت در شهرها ایجاد شد؛ امیرکبیر زمانی که به صدارت رسید دستور داد تا 40 قراولخانه در نقاط مختلف دارالخلافه تهران دایر شود. همچنین در ادامه 30 قراولخانه در مشهد و 25 قراولخانه در شیراز ساخته شد. طی نقشهای که «مک گرگور»، افسر انگلیسی، در سال 1254ش. برای مشهد ترسیم کرده، 7 قراولخانه در سطح شهر مشخص شده است. «جرج کرزن» در سفرنامهاش درباره قراولخانههای مشهد اینطور نوشته است: «یک اختصاص برجسته دیگر مشهد، تعداد زیاد قراولخانههای آن است که در سراسر شهر پراکنده هستند و در آن دستههای نگهبان از لشکر و پیاده آمادهاند. این بناها برحسب معمول شامل یک رواق کوتاه با اتاق قراول در عقب آن است. تفنگها که معمولا سرپُر است در جلوی قراولخانه ردیف گذاشته شده است و همین که مسافری اروپایی از آنجا عبور کند سرباز وارفته در جامه آبیرنگ با کلاهپوستی جقهدار که در داخل اتاق در حال استراحت است، زود برمیخیزد و با صدای تقتق مخصوص یکی از این تفنگها را بر میدارد و پیشفنگ میکند، سپس آن را به جای خود میگذارد و باز استراحت میکند.»
نظمیه و کمیسری
در سالهای نخست مشروطه «معتمدالوزرا» رئیس نظمیه مشهد بود. زمانی که رکنالدوله، حاکم خراسان، به تهران رفت و ظهیرالسلطان، فرزند ظهیرالدوله، کفیل او در این ایالت شد، ناامنی و سرقت در محلات و خیابانهای مشهد افزایش یافت. پس از مدتی وقتی وضعیت نظمیه بهبود یافت، در هر محله کمیسری تشکیل و مقرر کردند هر واقعهای به این مکان اطلاع داده شود. در این دوران همچنین حمل اسلحه ممنوع شد و تعداد پلیسها در مشهد افزایش یافت، بهطوریکه شب و روز پیوسته در حال گشتزنی بودند. نظمیه مشهد در این زمان علاوه بر اداره مرکزی شامل 6 کمیسری بود که در «بازار سرشور»، «دروازه سراب»، «بالا خیابان»، «دروازه عیدگاه»، «پایین خیابان» و «دروازه نوغان» مستقر بودند.
همزمان با بروز انقلاب مشروطه، نظمیه مشهد از نیروهای ترک، فارس و هندی تشکیل شده بود اما ترکها نقش پررنگتری در آن داشتند. به عنوان مثال در سال ۱290 شمسی، فقط اعضای ترک زبان پلیس نظمیه مشهد مسلح بودند. همین سبب شد تا در کشمکش میان مرتجعین و مشروطهخواهان یکی از شروط مخالفان مشروطه خلع سلاح اعضای ترک زبان پلیس باشد. آنها موفق شدند پلیس را بازسازی و به جای ترکها، نیروهای فارسزبان را انتخاب کنند اما همه افراد فارسزبان پلیس در نخستین شب نگهبانی خوابیدند و پس از آن تصمیم گرفته شد فارسها را با این بهانه که ترسو و فاسد هستند از نظمیه اخراج و به جای آن ۱۲۰۰ ترک آذربایجان را استخدام کنند. علاوه بر این، سربازان هندی گروه دیگری بودند که زیر لوای کنسولگری بریتانیا در مشهد فعالیت میکردند. تعداد ۱۴ نفر از آنها به عنوان پاسبان استخدام و دستور بود در گشتهای شبانه از آنان استفاده شود.
مستشاران سوئدی در نظمیه مشهد
مهمترین دوره نظمیه مشهد که به صورت مجزا از بلدیه فعالیت کرد، زمان فعالیت مستخدمان سوئدی بود. به دنبال منصوب شدن قوامالسلطنه به والیگری خراسان در آغاز سال 1297 شمسی، با هماهنگی وزارت داخله از ماژور «شوبرگ» سوئدی برای ریاست نظمیه مشهد دعوت شد. او در مدت ریاست خود بر نظمیه خراسان چندبار به حصبه و طبقه (تب برفکی) مبتلا شد، برای همین درخواست کرد که به تهران منتقل شود. پس از او «برونیکوفسکی» بر تخت ریاست نظمیه مشهد تکیه زد. مهمترین اتفاق دوران ریاست او، دستگیری قوامالسلطنه، والی خراسان، و بسیاری از بزرگان مشهد توسط کلنل محمدتقیخان پسیان در 13 فروردین 1300 خورشیدی بود. با به قدرت رسیدن او تشکیلات ژاندارمری وسعت یافت، آنچنان که در اوایل سال 1300، تعداد نیروهای آن به 1000 سوارهنظام و 5000 قبضه تفنگ رسید.
غروب 25 شهریور 1300 در مشهد حکومت نظامی برقرار شد و «علمالدوله» که حسابدار ژاندارمری بود، جانشین رئیس سوئدی شد اما پس از قتل کلنل پسیان او دوباره به صدارت برگشت. یکی از کارهای چشمگیر و برجسته مستشاران سوئدی در مشهد، ترجمه و تنظیم نظامنامهها و آییننامههای نظامی بود. این ترجمه تا سالها، یعنی تا زمانی که آییننامههای سرتیپ درگاهی، رئیس شهربانی ایران، درباره نظمیه به تصویب برسد، دستورالعملِ نهایی شهربانیهای ایران و از جمله مشهد بود.
روزی که حرم به توپ بسته شد
محمدعلی شاه نظمیه را از مظاهر مشروطه میدانست و در تبلیغهای خود میگفت که نظمیه برای ملت فایدهای ندارد و یک نفر بیگلربیگی برای شهر کافی است. با بالا گرفتن کشمکشها، یوسفخان هراتی، فرمانده هواداران محمدعلی شاه، مخالفت خود را با ادارات جدید از جمله عدلیه و نظمیه اعلام کرد و به پیروان خود دستور داد در صورت برچیده نشدن کار این ادارات، به این مکانها حمله و آنجا را ویران کنند. در پی این تهدید، منشی نظام و رئیس نظمیه به رؤسای کمیسریها دستور دفاع داد. در نتیجه درگیری تمامعیاری میان 2 طرف آغاز شد. کمیسری سرشور در مناره بازار سنگر گرفت و به مدت یک ماه و نیم حالت جنگی بر مشهد حاکم شد. در همین ایام شورشیان به کمیسری پایین خیابان حمله کردند و پس از زدوخورد عدهای از اعضای آن را دستگیر کردند. با از بین رفتن امنیت شهر، مردم در هر محله و کوچه محافظ تعیین کردند و برای کوچهها در گذاشتند. شورشیان توانستند نایب حبیب، رئیس کمیسری نوغان، را نزدیک کوچه آب میرزا، مقابل سرای ملک بکشند و در همان روز به کمیسریهای پایینخیابان، سرشور و عیدگاه حمله و عده زیادی را قتلعام کنند. در همین زمان روسها به بهانه تأمین امنیت اتباع روس، به نیروهای نظامی خود در مشهد افزودند و در پی استقرار امنیت شهروندان برآمدند، سپس روسها با هدف سرکوب شورشیان و با این بهانه که شورشیان در محدوده حرم مستقر شدهاند، گنبد مطهر امام رضا(ع) را به توپ بستند. این درگیریها ادامه داشت و هر روز رئیسی نظمیه شهر را به دست میگرفت تا اینکه پس از کودتای اسفند 1299 و به قدرت رسیدن رضاشاه، ارتش متحدالشکل، تشکیل و عمر ژاندارمریها در ایران به پایان رسید.
اما در دوره پهلوی دوم نظم و امنیت داخلی شهرها برعهده شهربانیها بود. شهربانیها تنها در نام با ژاندامریهای منحلشده، تفاوت داشتند.
*مرنارد: مستشار بلژیکی و خزانهدار کل کشور
منبع: «ایران و قضیه ایران» از جرج کرزن، «نفوس ارض اقدس» به قلم زینالعابدین میرزای قاجار، «مشهد در آغاز قرن چهارده خورشیدی مشهور به گزارش مکتب شاهپور» اثر محمد تقی مدرس رضوی،«تاریخ نظمیه بیرجند در دوره قاجار» نوشته علی نجفزاده و محمدحسن الهیزاده، «بررسی تشکیلات انتظامی دوره قاجار» از حسن افشینفر و..