فرنود فغفور مغربی
خبرنگار شهرآرا محله
سالها قبل دبیرستان گلشن را یکی از اصناف منطقه ساخته و به آموزش و پرورش هدیه داده است. ما در آستانه فرارسیدن روز «دانشآموز» مهمان این مدرسه و دانشآموزانش شدیم تا با حال و هوای آنها، آرزوها، کمبودها و برنامههایشان برای آینده آشنا شویم. نسلی که خواهینخواهی در کمتر از یک دهه دیگر فعالان اجتماعی کشورمان را تشکیل میدهند. آنها در سالهایی نه چندان دور در قالب کارآفرین، بازاری، کارشناس اداری یا دیگر مشاغل در صحنه اجتماع نقشآفرین خواهند بود.۵ دانشآموز معرفیشده برای مصاحبه با «شهرآرا محله» از برترینهای علمی، هنری و ورزشی آموزشگاه خود بودند و تا حد رقابت در مرحله استانی پیشرفت داشتهاند. این دانشآموزان همگی از پایه نهم هستند، اما بهوضوح تفاوت دیدگاهها را در میان آنها میتوان مشاهده کرد. از جوابها کاملا پیداست یکی روحیاتی محافظهکارتر دارد و آن دیگری اجتماعیتر است. یکی سعی میکند خود را در قالب گروه مطرح کند و آن دیگری در انزوا و بهتنهایی کوشش میکند تا خاص و نمونه باشد. تفاوت رفتاری دانشآموزان برای آنها آیندههایی متفاوت به بار خواهد آورد و تنها میتوان امید داشت استعدادهای فوقالعاده آنها در داخل مرزهای کشورمان به نفع عموم مردم به کار گرفته شود. از آنها درباره توانمندی ویژهشان، رویارویی خانواده و مدرسه با آنها، برنامهشان برای آینده و انتقادات و پیشنهادهایی که برای بهتر شدن آموزشگاهشان دارند پرسیدم. پاسخها شاید کامل و دربرگیرنده همه حواشی موضوع نباشد، اما عموما صادقانه است. صداقتی که اگر در سالهای آینده در جامعه همراه آنها باشد، جامعهای راستگو و راستکردار خواهد آفرید. به ترتیب امیرحسین شادلو، ایلیا قریشی، مهران عارفینیا، حامد قوامی و سید محمد نیازی در این میزگرد دوستانه شرکت کرده و به پرسشهای شهرآرامحله پاسخ دادند. آنها ساعتی بیواهمه از خرده گرفتن مدیر و ناظمشا ن هرچه دل تنگشان خواسته با ما در میان گذاشتند.
خودتان را برای خوانندگان شهرآرا محله معرفی کنید.
شادلو: بچهمحله ابوذر و متولد ۱۳۸۴ هستم. سال گذشته معدلم ۱۹.۷۱ شد. غیر از درسهای مدرسه، تمرکزم بر فراگیری زبان انگلیسی است و در کلاسهای مدرسه و آموزشگاههای خارج از مدرسه رتبه اول را در این بخش کسب کردهام. در مسابقات احکام و سنجش علمی هم مقام دارم.
قریشی: من هم بچه همین محدوده یعنی ابوذر غربی هستم. در مسابقات احکام و المپیاد علوم شرکت کردم و منتظر نتیجه استانی المپیاد علوم هستم. دلمشغولیام غیر از درسها، هنر است. به دو هنر موسیقی و تئاتر میپردازم. سه سالی است که گیتار میزنم و آهنگسازی میکنم. چهار سالی هم سابقه بازیگری تئاتر دارم. زمینه هنر در خانوادهام وجود دارد. پدرم هنرمند است.
عارفینیا: سال گذشته به مرحله دوم المپیاد ادبیات یعنی مرحله استانی رسیدم. هنوز که هنوز است منتظر نتیجه مسابقات استانی هستم. علاقهام به ادبیات فارسی و بهویژه تاریخ ادبیات است.
قوامی: دانشآموز پایه نهم هستم. دارای دو سال قهرمانی در مسابقات رده ناحیه آموزشگاهی هستم. سال گذشته به مسابقات والیبال استانی اعزام شدیم. معدلم سال قبل در هر دونیمه اول و آخر سال ۲۰ بوده است. در سنجش کلاسی و مدرسهای همیشه اول بودم.
نیازی: دارای رتبه سوم مسابقات خوارزمی در بخش «دست سازه» هستم. برای شرکت در این مسابقات «ماشین حکاکی» ساختم. ماشینی که میتواند انواع طرحها را روی گچ حکاکی کند. دستگاهم مشابه دستگاه سی. ان. سی است، اما میتواند طرحهای مختلف را با دقت و ظرافت روی گچ اجرا شود.
مدرسه از توانمندیهای غیردرسی شما حمایت میکند؟ دیگر دانشآموزان چه واکنشی دارند؟
شادلو: بله! معلم زبان مدرسهمان، چون میداند در این رشته مشغول هستم دائماً پیگیر است که سطحم را ارتقا دهم و ایشان من را همراه با خود به مسابقات بردند. همراهی ایشان باعث دلگرمیام بوده است. درباره دانشآموزان باید بگویم بچههای مدرسه ما رقابت شدیدی در بخش درسی دارند. بیشترشان حتی سر نیمنمره با هم رقابت دارند و درس برایشان موضوعی جدی است.
قریشی: مدرسه به اینکه در بخش هنر فعالم احترام میگذارد. سال قبل ۳ نوبت اجرای موسیقی در مدرسه داشتم. قرار بود یک نوبت هم اجرای تئاتر داشته باشیم که البته به سرانجام نرسید. معلم هنرم دائماً به من تأکید دارد که تمرینهای موسیقیام را با دقت انجام دهم. همکلاسیهایم هم وقتی با اجراهایم در مدرسه روبهرو شدند، آمدند و پرسیدند که از کجا موسیقی یاد گرفتم و چطوری میتوانند ساز بخرند. از من میپرسیدند برای آموزش موسیقی به کدام کلاس بروند. ۵ نفری بعد از دیدن اجراهایم به موسیقی علاقهمند شدند و هماکنون به کلاس موسیقی میروند و گاهی سؤالاشان را از من میکنند.
عارفی: مدرسه ما مدرسه سرآمد ناحیه است و همه آن را میشناسند. مدیر و معاون خوبی داریم و ما را تشویق میکنند. واقعیت این است که بچهها عموماً به ادبیات علاقه ندارند و آن را درسی حوصله سر بر میدانند، اما وقتی میبینند که من تا مرحله المپیاد استانی پیش رفتهام آنها هم نگاه بهتری به این درس دارند. البته باید بگویم اگر ادبیات به معنای شعر و متنهای قدیمی یا نو باشد برای بچههای میتواند جالب باشد، اما تأکید در درس ادبیات مدرسه بر «تاریخ ادبیات و دستور زبان» است که چندان رغبت خاصی نمیآفریند!
قوامی: مدرسه ما مدرسهای نامدار حتی در سطح استان است و امکاناتمان نسبت به دیگر مدارس اطراف بهتر است. سال قبل یکی از معاونان مدرسه وقتی سطح والیبالم را دید من را به باشگاه پیکان معرفی کرد و همراهیام میکرد. بچههای مدرسه وقتی با من روبهرو میشوند میگویند اینهمانی است که هم نمراتش بیسته و هم والیبالیسته! میآیند و میپرسند که چطوری هم ورزش و هم درسهایم خوب است.
نیازی: مدرسه ما مدرسه خوشنامی است، اما واقعیت این است برای رشتهای که من دنبال میکنم یعنی دستسازههای صنعتی چندان امکاناتی ندارند. دوست داشتم آموزشهایی به من میدادند که میتوانستم در کارهای فنی پیشرفت کنم، اما بیشتر درسها جنبه تئوری دارد. میشود گفت شاید بخش مهمی از موفقیتم را از سه ماه تابستانی که در بازار، کار فنی کردم کسب کرده باشم. روزهای اولی که در مدرسه مطرح شد که دستگاه حکاکی ساختهام همه میآمدند و میگفتند این کار را از کجا یاد گرفتی و چقدر خرج این دستگاه کردی و سؤالاتی از این دست مطرح میکردند. ۳ نفر از دیگر همکلاسیهایم هم مشغول ساخت سازههای فنی هستند و امسال آثارشان را برای جشنواره مدارس ارسال خواهند کرد.
برنامهتان برای آینده چیست؟
شادلو: باید خودم را بیشتر ارزیابی کنم و امسال که قرار است انتخاب رشته داشته باشیم انتخاب خوبی انجام دهم. تصمیم این است که به رشته حسابداری بروم. به این رشته از طریق رشته علوم انسانی هم میتوان وارد شد، اما از آن طریق، درسهای حسابداری از دوره دانشگاه شروع میشود؛ اما از شاخه فنی که من در آن هستم از همین دبیرستان میتوانم حسابداری بخوانم. ایدهآلم این است که مادرم به من افتخار کند. پدرم فوت شدهاند. سعیام را میکنم تا در رشته حسابداری بهجایی برسم.
قریشی: اگر بنا به علاقه باشد دوست دارم در رشته هنری کار کنم، اما میدانم فرمول زندگی چیز دیگری است! با توجه به واقعیتهای اطرافم دوست دارم در بانک کار کنم و مشغولیتهای هنری، کار دومم باشد. این ایده را از پدرم آموختهام. به من گفته کاری داشته باش که پول داشته باشد تا بتوانی به کارهای هنریات بهراحتی بپردازی. دوست دارم در کار موسیقی آنچنان پیشرفت کنم که «ارکستر سمفونیک ایران» من را بهعنوان نوازنده یا آهنگساز بپذیرد. البته میدانم که راهی طولانی در پیش است.
عارفی: به ادبیات همیشه علاقهمند بوده و خواهم بود، اما برای رشته درسی دوست دارم به هنرستان بروم تا در انتها در رشته «طراحی صنعتی» مشغول شوم. قول میدهم هر چیزی طراحی میکنم آخرش مثل پراید نشود (همه میخندند)
قوامی: دوست دارم به رشته تربیتبدنی بروم و از آنجا با تلاش زیاد به تیم ملی والیبال ایران راه یابم. چند سال بازیکن ثابت (فیکس) باشم و بعد به رده مربیگری برسم و عنوان مربیگری بینالمللی والیبال را کسب کنم و تا آخر در همین موقعیت ادامه بدهم.
نیازی: دوست دارم به رشته الکترونیک بروم تا وقتی که قرار شد کاری در جامعه داشته باشم بتوانم مغازه تعمیرات صوتی-تصویری راه بیندازم.
تابهحال خانوادهتان از شما چه حمایتی داشته است؟
شادلو: مادرم همیشه هوایم را داشته است و هرجایی که لازم بوده حمایتم کرده است.
قریشی: آنها حمایت خوبی از من داشتهاند. در کار هنری هر سؤال و مسئلهای داشته باشم با توجه به اینکه پدرم هنرمند است به سؤالاتم جواب میدهد. او برایم ساز تهیه کرده و هزینه ثبتنام در کلاسهای مختلف هنری را نیز پرداخت میکند. البته پدرم همیشه نصیحت میکند که باید کاری با درآمد خوب داشته باشی تا بتوانی کار هنریات را با آرامش ادامه بدهی.
عارفی: پدر و مادرم از من حمایت میکنند. مادرم تأکید دارند به هر رشتهای دوست دارم بروم و تحصیلاتم را دنبال کنم. پدرم تأکید دارند که در کنار تحصیلاتم حرفهای بیاموزم. آنها سعی میکنند محیط خانه را آرام نگاه دارند تا بهتر درس بخوانم.
قوامی: محیط خانوادهمان بهگونهای است که تأکید دارند حتماً به دانشگاه بروم. مادرم میخواهد که من دکتر شوم، اما پدرم انتخاب رشته و شغل را به اختیار خودم گذاشته است. پدرم در بخش ورزشی هر امکاناتی خواستهام در اختیارم قرار داده شامل کفش، لباس، امکان شرکت در کلاسها و هزینه شرکت در مسابقات را پرداخته است.
نیازی: من هم خوشبختانه در خانوادهای هستم که به فنی بودن تأکید دارند. برایم کارگاهی کوچک در خانه راه انداخته و لوازمی که حتی بعضاً گران بوده را تهیه کردهاند؛ اما تأکید دارند درسهایم را هم دقیق بخوانم و خیلی وقتم را برای ساخت دستسازههای فنی نگذارم.
به نظر شما دانشآموز نمونه کیست؟
شادلو: غیر از اینکه دانشآموز نمونه درسهایش خوب است باید هوای بچههای ضعیف کلاس را داشته باشد.
قریشی: دانشآموز نمونه باید برنامهریزی درسی داشته باشد. همچنین چنین دانشآموزی باید ورزش یا هنر را جدی پیگیری کند. رشد باید همه جانبه باشد.
عارفی: صحبت بچههای قبلی را تایید کرده و اضافه میکنم که نباید در روحیه و رفتار دانشآموز نمونه، غرور و خودخواهی وجود داشته باشد.
قوامی: دانشآموز نمونه باید نمرههای خوبی داشته باشد و به ضعیفتر از خودش کمک کند و سعی کند الگو باشد و با رفتارش بقیه را به کارهای خوب دعوت کند.
نیازی: علاوه بر نمره و اخلاق باید در انجام توصیههای معلمش جدی باشد.
انتقادی به برنامههای مدرسهتان دارید؟
شادلو: پارسال با اینکه همه نمراتم عالی بود، اما نمره ورزشم را کم دادند و معدلم افت کرد. پیگیری کردم، اما نتیجه نداد. امسال هم بعضی زنگها معلم نداریم. به نظرم نباید دانشآموزان را به مدت طولانی سر صف نگاه بدارند. اگر واقعاً نکته مهمی را ناظم مدرسه میخواهد با دانشآموزان درمیان بگذارد، زنگ را زودتر بزنند و نکته را بگویند تا سر وقت به کلاس برویم و از وقت درسیمان کم نشود. همچنین نکاتی درباره تفاوت بین بعضی شاگردان و نمونه سؤالات هست که اجازه دهید به آنها اشاره نکنم!...
قریشی: با اینکه هفتهای چندبار ورزش میکنم، اما من هم در درس ورزش با مشکل نمره کم روبهرو شدم. نمیدانم بر چه اساسی نمره میدهند. همچنین مدرسه تأکید دارد موهایمان را کوتاه کنیم. حرف من این است که «واقعا چرا»؟ دوست دارم موهایم بلند و زیبا باشد. چرا باید به ما تحمیل و زور وارد شود؟ مگر نمیگویند که پرداختن به این امور باعث عقبافتادگی در درسهاست، خب پس حداقل به ما معدل بالاها کاری نداشته باشند. مسئله طولانی بودن زمانی که در صف نگاه داشته میشویم هم آزاردهنده است. وقتی زیادی ما را روی پا نگه میدارند و این نکات را دوباره و چندباره در نوبتهای بعدی تکرار میکنند. آیا تکرار هر روزه این برنامه آن هم با این مقدار ساعت زیاد و گاهی در زنگهای دوم و سوم ضروری و فایدهبخش است؟ به نظرم بهتر است از معلمها در رشته تخصصی خود استفاده کنند. سال قبل معلم هنرمان در رشتهای دیگری تحصیل کرده بود و میگفت من هیچ از هنر نمیدانم. کتابمان هم آخر سال سفید ماند. یک جلسه در کلاس موسیقی تدریس کردم. بچههای خیلی علاقه نشان دادند. چرا نباید درسهایی مثل هنر یا ورزش را جدی گرفت؟
عارفی: انتقادم به کتابخانه مدرسه است. کتابها یا قدیمی است یا فقط در رشته اطلاعات عمومی. متأسفانه کتاب خوبی در بخش ادبیات نداریم. من هم به مسئله سر صف نگاه داشتن دانشآموران آن هم بهصورت طولانی انتقاد دارم. حتی معلمها میگویند بروید اعتراض کنید!...
قوامی: ایکاش معلمها در رشتههای تخصصی به کار گرفته میشدند. چه خوب بود معلم درس «مطالعات» در رشتهای مرتبط درسخوانده بود و نه تربیتبدنی! معلمی که در رشته غیرمرتبط درس میدهد روالش این است که میگوید کتاب را بخوانید و در کلاس یکی از دانشآموزان کتاب را میخواند و دیگر هیچ! اگر قرار به خواندن باشد که خودمان هم میتوانیم بخوانیم و نیاز به معلم نداشتیم. امسال تا امروز چند درسمان معلم
ندارد.
نیازی: اینجا کسی از آزمایشگاه و کارگاه مدرسه استفاده نمیکند. وسایل را خریدهاند، اما دانشآموزان به آزمایشگاه و کارگاه برده نمیشود. ظاهراً آزمایشگاه متصدی ندارد و به همین خاطر معلمها نمیتوانند ما را به آزمایشگاه ببرند. مسئله درباره کارگاه هم همین است.
درباره استفاده از فضای مجازی چه نظری دارید؟
شادلو: (میخندد و میگوید) جدی میگویید؟ باید پاسخ بدهیم... به نظرم در سن ما باید تلگراممان بررسی شود. البته تلگرام داشتن فایده دارد و میشود درباره مسائل درسی با همکلاسیهایمان گفتگو کنیم.
قریشی: تلگرام وسیله خوبی است. البته من چت باز نیستم و از کانالهای مختلف علمی و تفریحی استفاده میکنم. به نظرم اگر کسی بخواهد استفاده معقولی از آن داشته باشد بهشرط اینکه وقت زیادی بابتش نگذارد خوب است.
عارفی: چند سالی است بساط گوشی و گوشیبازی را جمع کردهام. البته مجاز نیستیم در مدرسه موبایل همراه داشته باشیم، اما بیشتر بچهها خارج از مدرسه موبایل دارند و در فضای مجازی فعال هستند.
قوامی: هرچند با تلگرام موافقم، اما از آن استفاده نمیکنم. غیر از درس بیشتر وقتم را به ورزش میپردازم و اینجوری بیشتر احساس رضایت میکنم.
نیازی: در کانالهای اخبار مشهد و اخبار عمومی عضوم و از تلگرام استفاده میکنم. آنجا درباره نمونه سؤالات و مسائل مدرسه با دوستانم صحبت میکنیم.
به نظرتان میشود با دانشآموزانی که در مدرسههای بالا شهر یا مدارس غیرانتفاعی درس میخوانند رقابت کرد؟
شادلو: خواستن توانستن است. فرقی نمیکند کجا درس بخوانیم. خود دانشآموز باید تلاش بکند تا بهجایی برسد.
قریشی: باید تلاش کرد. اینجا که هستیم باید بیشتر سعی کنیم و آنجا حتما راحتتر است.
عارفی: مکان تأثیر خودش را دارد، اما کار اصلی را دانشآموز انجام میدهد.
قوامی: مکان، مدرسه و امکاناتش تأثیر اساسی در وضعیت دانشآموز دارد. با معلم متخصص درس را بهتر میفهمیم. وقتی در خانوادهای آشوبزده زندگی میکنی و مجال درس خواندن نداری چگونه میتوان با دانشآموزی که در بهترین مدرسه و آرامترین خانه زندگی میکند رقابت کرد؟
نیازی: دانشآموزی که این سمت شهر زندگی میکند و دانشآموزی که در بالاشهر است موقعیت متفاوتی دارند. واضح است نتیجه هم متفاوت خواهد بود!
حرف آخرتان چیست؟
شادلو: از خانوادهام ممنونم که من را در کلاس زبان ثبتنام کردند و این امکان را برایم فراهم کرده که تواناییای داشته باشم حتما در آینده به کارم میآید.
قریشی:ای کاش امکان شرکت در ورزش «پاورلیفتینگ» برایم مهیا بود.ای کاش در همین منطقه خودمان کلاس موسیقی داشتیم و مجبور نبودم برای شرکت در کلاس موسیقی هر هفته سه بار به بولوار وکیلآباد بروم.ای کاش تنها کلاس موسیقی منطقهمان این قدر گران نبود!
عارفی: صحبتی ندارم!
قوامی: حرف من با آموزش و پرورش است. چرا نمیگذارند خوشتیپ باشیم؟ موهایمان بلند باشد؟ گوشی به مدرسه بیاوریم؟ در مدارس خارج، برای دانشآموزان لباس فرمهای زیبایی در نظر گرفته میشود که حالت اسپرت دارد، اما اینجا ما را مجبور میکنند که لباسهایی بپوشیم که آدمها در دهه ۵۰ و ۶۰ میپوشیدند!
نیازی: لطفا معلمهای متخصص به مدرسه ما بیاورید!