کشف ۲۵۰ کیلوگرم تریاک و دستگیری سه قاچاقچی در تهران بازداشت یک زن به دلیل سرقت پست‌های مخابراتی حریق انبار چوب و مبل در خیابان کلاهدوز مشهد (۱۸ تیر ۱۴۰۳) سرگذشت دردناک عروس دایی| پای دختران خیابانی در میان بود حکم حبس و شلاق برای جوان فریبکار روایت تلخ مردی که به آخر خط رسید| طلاق زوج جوان بخاطر باجناق‌ اتوکشیده! اعلام نتایج آزمون استخدامی فرزندان ایثارگران تا پایان هفته (۱۸ تیر ۱۴۰۳) مهار آتش سوزی در منطقه حفاظت شده دربادام شهرستان قوچان + فیلم (۱۸ تیر ۱۴۰۳) ابتلای ۱۴۶ نفر در کشور به تب دنگی (۱۸ تیر ۱۴۰۳) جیب‌بر‌های اتوبو‌س‌های مشهد به دام افتادند | اعتراف عروس و مادرشوهر به ۲۵ فقره سرقت (۱۸ تیر ۱۴۰۳) تب دنگی عامل مرگ پزشک جوان مشهدی نبود | دانشگاه علوم پزشکی تکذیب کرد پلمب ۳ واحد صنفی به‌علت به‌کارگیری اتباع در منطقه ثامن مشهد (۱۸ تیر ۱۴٠۳) پیش‌فروش بلیت اتوبوس برای ایام اربعین + جزئیات شناسایی ۹ مورد ابتلا به جذام در سال گذشته | چه کسانی در معرض خطر ابتلا هستند؟ توصیه‌های تغذیه‌ای طب ایرانی در فصل تابستان فعالیت ۶۰۰ آشپزخانه در طرح «اطعام و احسان حسینی(ع)» در خراسان‌رضوی تومور ۱۶ کیلویی از شکم یک بیمار در مشهد خارج شد (۱۸ تیر ۱۴۰۳) پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان‌رضوی (دوشنبه، ۱۸ تیر ۱۴۰۳) | ماندگاری هوای گرم در استان تا روز‌های پایانی هفته جاری
سرخط خبرها

ازدواج عجیب پسرجوان مشهدی با مادربزرگ ۵۴ ساله!

  • کد خبر: ۸۳۵۶۷
  • ۱۹ مهر ۱۴۰۰ - ۱۲:۰۹
ازدواج عجیب پسرجوان مشهدی با مادربزرگ ۵۴ ساله!
زن میانسال مشهدی: اگر چه پسرم با ناسزاگویی مرا به خاطر ازدواج با زنی که ۵۴ ساله است، کتک زده، اما نمی‌خواهم جگر گوشه‌ام زندانی شود.

به گزارش شهرآرانیوز، زن ۵۰ ساله در حالی که اشک‌هایش را با گوشه چادر سیاهش پاک می‌کرد به کارشناس اجتماعی کلانتری شفا مشهد گفت: اگر چه پسرم با ناسزاگویی مرا به خاطر ازدواج با زنی که ۵۴ ساله است، کتک زده، اما نمی‌خواهم جگر گوشه‌ام زندانی شود.

این زن میان‌سال افزود: ۲۵ ساله بودم که خانواده الیاس مرا برای پسرشان خواستگاری کردند، آن‌ها اوضاع مالی خیلی خوبی داشتند و من به امید رسیدن به یک زندگی رویایی پای سفره عقد در کنار مردی نشستم که هیچ شناختی از او نداشتم و تنها از دیدن برق شادمانی در چشمان خانواده‌ام لذت می‌بردم.

وی گفت: بعد از پایان مراسم عقدکنان و با اصرار خانواده نامزدم به منزل آن‌ها رفتم. صبح روز بعد وقتی از خواب بیدار شدم که همسرم در حال گفتگو با فرد دیگری بود با تعجب به اطراف نگاه کردم، ولی هیچ کس را ندیدم ناباورانه از الیاس پرسیدم با چه کسی حرف می‌زنی؟ پاسخ داد: «با برادرم صحبت می‌کنم مگر او را نمی‌بینی؟» حیرت زده گفتم کسی که داخل اتاق نیست.

این زن ۵۰ ساله مشهدی اظهار کرد: ابتدا فکر می‌کردم نامزدم برای آشنایی بیشتر با من شوخی می‌کند، اما وقتی با عصبانیت مشت محکمی بر دهانم کوبید و فریاد زد چرا مقابل برادرش بدون حجاب ایستاده‌ام، تازه فهمیدم چه اشتباه بزرگی را مرتکب شده‌ام.

وی گفت: الیاس اختلال روانی داشت و من ضربه مشت او را در صبح اولین روز ازدواجم تجربه کردم، ولی چاره‌ای جز ادامه زندگی در کنار او نداشتم چرا که پدرم اوضاع مالی خوبی نداشت و من دیگر نمی‌توانستم نزد خانواده‌ام بازگردم خلاصه درحالی که به رفتار‌های او عادت کرده بودم یک روز صبح درحالی که پیژامه پوشیده بود از خانه خارج شد تا سطل زباله را بیرون از خانه بگذارد، اما دیگر به خانه بازنگشت.

این زن بیان کرد: چند ماه بعد خانواده همسرم پیغام فرستادند که به دادگاه بروم و طلاقم را بگیرم چرا که الیاس دیگر حاضر نبود با من زندگی کند من هم که هیچ پشتوانه‌ای نداشتم به ناچار پذیرفتم تا با دریافت نفقه از خانواده همسرم پسر ۳ ساله‌ام را نزد خودم نگه دارم و او را به سر و سامان برسانم.

وی گفت: از آن روز به بعد سلیمان همه چیز من بود و همه محبت مادرانه‌ام را نثارش می‌کردم به طوری که حتی امور شخصی‌اش را انجام می‌دادم تا پسرم اذیت نشود، اما او تازه به ۱۷ سالگی رسیده بود که متوجه شدم با زن ۴۰ ساله‌ای رابطه عاشقانه دارد.

این زن مشهدی افزود: آن زن مطلقه هم که چند فرزند داشت به گریه‌های من توجهی نمی‌کرد و به رابطه خود با پسرم ادامه می‌داد تا اینکه بالاخره ۵ سال بعد ازدواج کرد و دست از سر پسرم برداشت.

وی گفت: در این شرایط بود که تصمیم گرفتم برای سلیمان آستین بالا بزنم تا با دختری ازدواج کند، اما هنوز مدت زیادی از این ماجرا نگذشته بود که پای زن ۵۴ ساله دیگری به میان آمد.

این زن میان‌سال در ادامه افزود: سلیمان با این زن مطلقه که چند نوه هم دارد در فضای مجازی آشنا شده است و قصد ازدواج با او را دارد.

وی گفت: نصیحت‌ها و راهنمایی‌های من هیچ تاثیری در تصمیم او نداشت به ناچار شناسنامه‌اش را پنهان کردم تا نتواند این اشتباه بزرگ را مرتکب شود و من عروس پیری را به خانه بیاورم. ولی او با پرخاشگری و عصبانیت به من حمله‌ور شد و در میان توهین و ناسزا به شدت کتکم زد.

این زن در پایان افزود: حالا هم مستأصل به کلانتری آمده‌ام تا از او شکایت کنم، اما نمی‌خواهم جگرگوشه ام را ناراحت کنم یا او زندانی شود.

با توجه به اهمیت ماجرا و راهنمایی‌های سرگرد علی امارلو (رئیس کلانتری شفا) سلیمان به کلانتری احضار شد و این پرونده توسط کارشناسان زبده دایره مددکاری اجتماعی زیر ذره بین کنکاش‌های تخصصی قرار گرفت.

مشاور کلانتری که نقبی به دوران کودکی سلیمان و چگونگی ارتباط او با مادرش زده بود به تحلیلی روان شناختی رسید که نشان می‌داد سلیمان تا ۱۲ سالگی در کنار مادرش می‌خوابیده و به همین دلیل دچار اختلالات رفتاری شده است؛ بنابراین ریشه یابی این ماجرا در دایره مددکاری اجتماعی ادامه یافت.

منبع: خراسان

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->