توی اتاق خانه ابو زید نشسته ام، اتاق عطر چای عراقی دارد و ژل رزماری، پاهایم از درد تیر میکشند، تاولها ترکیده اند، توی کربلایم، برادههایی که این ۱۰ روز از سرتا سر جهان حرکت کرده بودند، بالاخره به مغناطیس حسین (ع) رسیده اند، صبح ساعت ۱۰ از خانه زدهام بیرون ...
کد خبر : ۱۸۳۸۹۴
۱۴۰۲/۰۶/۲۱ - ۱۷:۱۶
بعد از نماز مغربی که در حرم مولا خوانده ایم نشسته ایم توی ماشین، عمود مشقیها را رد کنیم و بزنیم به طریق، این عمود مشقیها هم حکایتی دارد، که اگر ندانی یک کوچولو توی ذوقت میخورد، حالا قصه چیست؟
کد خبر : ۱۸۲۷۳۲
۱۴۰۲/۰۶/۱۴ - ۱۴:۱۱
پسرک با دست گچ گرفته گوشه موکب نشسته بود و زل زده بود به پیرمرد که با یک دست قنوت گرفته بود و آستین دیگرش آویزان بود.
کد خبر : ۱۸۲۵۳۹
۱۴۰۲/۰۶/۱۳ - ۱۳:۳۵
حالا من اینجایم. توی هواپیمای ایران ایر و محمدنیکان روی پایم دارد خروپف میکند و یک دستم توی موهایش است و با دست دیگر دارم این ستون را مینویسم و امان از بی خوابی.
کد خبر : ۱۸۱۷۸۹
۱۴۰۲/۰۶/۰۸ - ۱۶:۱۹
ما که در مطبوعات مینگاریم و به نوعی روزنامه نگار محسوب میشویم اگر رفتیم و مثل آن مرحوم خاشقچی ابوی گرامی تان یکهو هوس کرد رنده مان کند چه؟
کد خبر : ۱۸۰۹۶۵
۱۴۰۲/۰۶/۰۴ - ۱۳:۰۸
مشغول تماشای گنبدم. مشهد خنک شده. باد میخزد روی موهای ساعدم. خنک خنکم میشود. به این فکر میکنم آخرین مشهدم نباشد.
کد خبر : ۱۸۰۶۵۱
۱۴۰۲/۰۶/۰۱ - ۱۶:۳۸
موسیو صدایش میکردیم موسیو گارنیک. آن روز غروب هم دیدمش، خرید کرده بود و عصا زنان داشت سربالایی کوچه را بالا میرفت.
کد خبر : ۱۷۹۴۹۷
۱۴۰۲/۰۵/۲۵ - ۱۵:۵۶
سال ۶۱ هجری است، نشسته ام زیر سایه نخلی کنار شریعه فرات و قافله را میبینم. خیمهها بیشتر شده اند، زهیر هم آمده، این ور لحظه به لحظه بر سپاه حر هم افزوده میشود.
کد خبر : ۱۷۸۳۸۸
۱۴۰۲/۰۵/۱۸ - ۱۵:۳۳
شغل عجیبی است و اگر توی گوگل جست وجو کنید شغلهای خطرناک جهان، توی پنج تای اول قرار میگیرد. خبرنگاری را میگویم.
کد خبر : ۱۷۸۲۵۰
۱۴۰۲/۰۵/۱۷ - ۱۸:۳۳
سرم روی پای عزیزجونه وسط روضه. عزیز داره گریه میکنه و هم زمان شونه منو تکون میده.
کد خبر : ۱۷۶۴۶۷
۱۴۰۲/۰۵/۰۷ - ۱۷:۱۲
مرد نشست مشتی خاک را برداشت و بویید. استرجاع خواند و آه کشید.
کد خبر : ۱۷۵۸۸۳
۱۴۰۲/۰۵/۰۳ - ۱۳:۱۳
پارسال توی حرم با محفوظ رفیق شدم. از اهالی اسلام آباد بود. نشسته بود کنجی از حرم و من توی بحرش بودم.
کد خبر : ۱۷۵۱۰۵
۱۴۰۲/۰۴/۲۹ - ۲۰:۰۵
میگویم آن بیخ دل آدمی یک نقطهای هست که مرکز فرمان جهان آدمی است.
کد خبر : ۱۷۴۷۶۱
۱۴۰۲/۰۴/۲۷ - ۱۶:۱۱
راستش ما حواسمان نیست نقره جانم و کلمات را خیلی مفت و مجانی خرج میکنیم. هرچه هم بر سرمان میرود، من باب خرج کردن بی ملاحظه همین کلمات است.
کد خبر : ۱۷۳۷۲۰
۱۴۰۲/۰۴/۲۲ - ۱۴:۲۶
مرد توی حس وحالی بین بیهوشی و هشیاری بریده بریده میگفت و من میشنیدم. بخش خلوت بود. بالای سرش بودم که به هوش اومد.
کد خبر : ۱۷۳۸۹۶
۱۴۰۲/۰۴/۲۱ - ۱۸:۳۶
این عزت نفس هم خیلی چیز خوبی است. خدا در دل آدمی چه چیزها که نگذاشته!
کد خبر : ۱۷۳۳۰۸
۱۴۰۲/۰۴/۱۸ - ۱۸:۲۴
زوم میکنم روی محاسن جوگندمی محمد مصطفی (ص) که حج آخرش است و چشمهای نگرانی دارد. زوم میکنم روی آرامش چهره علی (ع).
کد خبر : ۱۷۲۹۷۸
۱۴۰۲/۰۴/۱۶ - ۱۰:۰۰
دینار دوست دوران راهنمایی من بود در مدرسه شاهد. تقریبا پول دارترین بچه کلاس که چه عرض کنم، پول دارترین بچه مدرسه بود.
کد خبر : ۱۷۲۴۵۷
۱۴۰۲/۰۴/۱۲ - ۱۲:۵۸
میگویم نقره خانم، از شما چه پنهان، در چشم ما تابستان یک زن خوش سلیقه و زیبا و جاافتاده است، درست عین شما ...
کد خبر : ۱۷۲۲۴۱
۱۴۰۲/۰۴/۱۱ - ۱۱:۳۴
تیم بسکتبال باویلچر مملکت عزیزمان رفته به هلند و در آنجا روی سکو ایستاده و در جهان سوم شده است و این اتفاق هم برای اول بار بوده که رخ داده است. یکی از این حضرات مسئول در امر ورزش نکرده است برود یک شاخ گلی بخرد، بیاورد فرودگاه بر گردنشان بیندازد و خداقوتی بگوید.
کد خبر : ۱۷۱۱۱۱
۱۴۰۲/۰۴/۰۴ - ۱۴:۱۹