هیچ نگرانی برای اسکان زائران پیاده امام رضا (ع) وجود ندارد | ۳۸۵ ایستگاه صلواتی و حمام‌های سیار آماده خدمت‌رسانی به زائران پیاده پیکر ۴ تن از شهدای حمله رژیم صهیونیستی به خاک ایران پیدا شد حکایت ما مدینه نرفته‌ها بیش از یک میلیون و ۶۰۰ هزار زائر به مشهد مشرف شدند ۱۱۴ میلیون پرس غذا توسط موکب‌های ایرانی در اربعین ۱۴۰۴ توزیع شد قرارگاه ملی مسجد در سطح کشور تشکیل شد سیره پیامبر (ص)؛ الگوی ارتباط مؤثر اندوه حسین (ع) متصل به اندوه رضا (ع) است محمد (ص)؛ پیامبری که درد‌ها را با توحید درمان کرد مراسم جاماندگان اربعین ۱۴۰۴ در سراسر کشور برگزار شد مدارس زیادی در سطح خراسان رضوی فاقد نمازخانه مناسب هستند + فیلم روایتی از سوگواری متفاوت مشهدی‌ها در محرم و صفر امسال و پس از جنگ تحمیلی ۱۲‎‌روزه سفر کاروانی به عتبات دوباره آغاز شد چه افرادی بدون فیش می‌توانند به حج بروند؟ ۲۰۰ هزار عمره‌گزار ایرانی تا سال ۱۴۰۵ به عربستان مشرف می‌شوند ۳ ویژه برنامه در پنج شب پایانی ماه صفر در حرم مطهر رضوی برگزار می‌شود یک کاسه نبات زعفرانی به یاد «شهید مصطفی چمران» هم‌زمان با سالروز پایان یافتن محاصره پاوه | نور خورشید پس از گرگ‌ومیش پاوه عوامل هلاکت مردم در گفتار اخلاقی امام حسن مجتبی (ع) مظلومیت و غربت امام حسن (ع) در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام‌والمسلمین فرحزاد | جلوه کرامت در نهایت غربت
سرخط خبرها

خادم باید همیشه خدمت کند

  • کد خبر: ۱۴۱۱۰۴
  • ۳۰ آذر ۱۴۰۱ - ۱۹:۴۹
خادم باید همیشه خدمت کند
همان اول صبح، رئیس کشیک محترم توصیه می‌کند به اینکه خادم باید همیشه و در مقابل همه خلق ا... خدمت کند.

همان اول صبح، رئیس کشیک محترم توصیه می‌کند به اینکه خادم باید همیشه و در مقابل همه خلق ا... خدمت کند. نه فقط در حرم و در لباس. از باب شاهد مثال، رؤیای یکی از همکاران پیشکسوت را تعریف می‌کند: بعد از ساعت کشیک، در حال خروج از حرم بودم، دیدم غباری* روی زمین افتاده. با خودم گفتم حالا که ساعت خدمت من تمام شده.

بچه‌های کشیک بعد آن را جمع می‌کنند و از کنارش بی تفاوت گذشتم و این گذشت. در رؤیا دیدم خادمان در محضر آقا ایستاده اند و حضرت به آن‌ها عنایت می‌فرمایند. نوبت به من که رسید حضرت توجهی نکردند و رد شدند.

عارض شدم: مگر من خادم شما نبودم. فرمودند: اگر خادمی، باید همیشه خدمت کنی. خیال نکن خارج از لباس و خارج از ساعت وظیفه‌ای نداری -نقل به مضمون-این عبارات را در ذهنم مرور می‌کنم که چشمم می‌افتد به پیرمرد لاغر اندامی. او عبای نمازی دور خودش پیچیده و علی الطلوع از باب السلام وارد می‌شود.

دو رکعتی نماز روی همان فرش‌های دم در و بعد هم شروع می‌کند به نصیحت خلق ا. هر کس از دم پر حاجی می‌گذرد فیضی می‌برد. من هم مستثنا نیستم.

با لهجه مشتی‌های تهران، می‌گوید: چرا به مایع ضدعفونی گیاهی یک بوی خوش اضافه نمی‌کنید؟‌

می‌گویم: دست من که نیست. ولی منتقل می‌کنم به مسئولش. چشم.‌

می‌گوید: چرا ریشت این قدر بلند است؟ اندازه موی سرت کوتاهش کن. بعد هم برو طلبه بشو. من یک پسر هفده ساله داشتم که طلبه مدرسه آیت ا... مجتهدی بود. رفت جبهه و شهید شد. از آن به بعد به همه جوان‌ها می‌گویم طلبه شوند.‌

می‌گویم: جوان ها. نه من! سن من به تو نزدیک‌تر است تا پسرت.‌

می‌گوید: پس مسئله از رساله یاد بگیر و به دیگران بگو؛ که هر مسئله معادل فلان تعداد رکعت نماز مستحبی ثواب دارد.

از من که خلاص می‌شود می‌رود سراغ یک گروه نوجوان و مربی روحانی شان. مدتی با آن‌ها مشغول است و بعد هم از همان باب السلام خارج می‌شود. گویا وقتش به زیارت نمی‌رسد.
(*در عرف خدمت، به زباله و آشغال، غبار گفته می‌شود.)

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->