اختتامیه بیست‌وششمین جشنواره بین‌المللی قصه‌گویی خراسان رضوی برگزار شد همه چیز درباره فصل دوم بازی مرکب ( اسکوییدگیم ) + بازیگران و تریلر و خلاصه داستان هوش مصنوعی باید در خدمت هنر باشد | گفت‌و‌گو با علیرضا بهدانی، هنرمند برجسته خراسانی هوران؛ اولین رویداد گفت‌و‌گو محور بانوان رسانه در مشهد| حضور بیش از ۵۰ صاحب‌نظر در حوزه زنان+ویدئو نگاهی به آثاری که با شروع زمستان در سینما‌های کشور اکران می‌شوند شهر‌های مزین به کتاب | معرفی چند شهرِ کتاب در جهان که هرکدام می‌تواند الگویی برای شهرهای ما باشد معرفی اعضای کارگروه حقوقی معاونت هنری وزارت ارشاد + اسامی واکنش علی شادمان، بازیگر سینما و تلویزیون، به رفع فیلترینگ + عکس چرا فیلم علی حاتمی پوستر فجر شد؟ صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳ فیلم‌های آخرهفته تلویزیون (۶ و ۷ دی ۱۴۰۳) + زمان پخش و خلاصه داستان پوستر چهل و سومین جشنواره فیلم فجر را ببینید + عکس «فراهان» با نوای اصیل ایرانی در مشهد روی صحنه می‌رود گلایه‌های پوران درخشنده از بی‌توجهی‌ها استادی که فروتنانه هنرجو بود | درباره مرحوم بشیر محدثی‌فر، نقاش تصاویر شهدا پاییدن یک ذهن مالیخولیایی | نگاهی به فیلم «تعارض»، اثر محمدرضا لطفی «ناتوردشت» با بازی حجازی‌فر و مولویان در تدارک فیلم فجر
سرخط خبرها

حکایت ۵ جمله تأثیرگذار مخصوصا مورد پنجم

  • کد خبر: ۲۰۲۰۷۹
  • ۰۴ دی ۱۴۰۲ - ۱۶:۱۹
حکایت ۵ جمله تأثیرگذار مخصوصا مورد پنجم
روزی خبرنگار مجله حکمت و موفقیت که اخبار رویداد‌های مرتبط را در شمارگان بالا منتشر می‌کرد، پس از هماهنگی تلفنی برای انجام مصاحبه‌ای مطبوعاتی به نزد حکیم رفت.

در روزگاران قدیم در ناحیه بلخ و فاریاب حکیمی زندگی می‌کرد که بسیار دانشمند و مردم دار بود و علاوه بر تدریس در کرسی‌های تخصصی و سخنرانی در سمینار‌های اختصاصی، به حضور در جلسات سخنرانی با حضور عموم مردم به جهت ارتقای فرهنگ عمومی و نیز حل مشکلات مردم و ریش سفیدی میان آن‌ها به جهت رفع اختلاف و ترویج فرهنگ مدارا و ... و ذلک نیز می‌پرداخت. روزی خبرنگار مجله حکمت و موفقیت که اخبار رویداد‌های مرتبط را در شمارگان بالا منتشر می‌کرد، پس از هماهنگی تلفنی برای انجام مصاحبه‌ای مطبوعاتی به نزد حکیم رفت.

حکیم در ابتدا شرط کرد محصول نهایی مصاحبه را قبل از انتشار مشاهده کند و سپس آماده شنیدن پرسش‌های خبرنگار شد. خبرنگار گفت: «ای حکیم، لطفا پنج جمله تأثیرگذار را که تاکنون شنیده اید برای مخاطبان ما بیان کنید.» حکیم گفت: «با نام و یاد خداوند متعال، چشم.» وی افزود: «نخستین جمله، جمله‌ای بود که یک خواننده زیرزمینی به من گفت. از کنار او رد شدم و تلاش داشتم با وی در یک کادر نباشم. او به من گفت: معلوم نیست در زمستان امسال نخواهی با هم در یک کادر باشیم.» خبرنگار گفت: «چه عالی.»

حکیم افزود: «دومین جمله، جمله‌ای بود که یک مصرف کننده مواد مخدر صنعتی به من گفت. برای بازدید به منطقه آسیب‌های اجتماعی رفته بودیم. یکی از آسیب دیدگان در حال افتادن توی جوی بود. به او گفتم نیفتی. گفت: تو نیفتی که اگر بیفتی جماعتی با تو می‌افتند.» خبرنگار گفت: «اوه.» حکیم افزود: «سومین جمله را کودکی به من گفت. او شمعی در دست داشت. به او گفتم این نور از کجا آمده؟ شمع را فوت کرد و گفت: اگر راست می‌گویی بگو حالا کجا رفته.» خبرنگار گفت: «وَو.» حکیم افزود: «چهارمی را نمی‌توانم بگویم.» و خاموش شد.

خبرنگار گفت: «ای حکیم، فرمودید پنج جمله.» حکیم گفت: «بلی.» خبرنگار گفت: «چهارتا گفتید؛ که درواقع سه تا گفتید.» حکیم گفت: «الان که دقت کردم همان چهارتا بود. اما برای اینکه لفظ آمدم، جمله‌ای را که اخیرا شنیدم می‌گویم. این جمله هم مرا تکان داد و اکنون نیز در حال تکان خوردن هستم.» خبرنگار گفت: «آن جمله چه بود؟» حکیم گفت: «جمله یکی از سران عرب بود.»

خبرنگار گفت: «چه چیز آن شما را تکان داد؟» حکیم گفت: «تکان دهندگی آن.» خبرنگار گفت: «تکان دهندگی اش در کجایش بود؟» حکیم گفت: «بماند.» خبرنگار گفت: «مزاح می‌کنید؟» حکیم خندید و گفت: «بلی.» و پس از بیان عباراتی، چون تن لش و درپیت، فحش‌های زشتی به زبان انگلیسی داد که با f، s و m شروع و به حرف‌های دیگری ختم می‌شد. آن گاه حکیم و خبرنگار هردو خاموش شدند و تا مدتی خاموش بودند تا آنکه خودشان به نوبت روشن شدند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->