عرضه کتاب‌های معرفتی ویژه نوجوانان در نهمین نمایشگاه تخصصی کتب حوزوی و معارف اختصاص ۳۰۰ میلیارد تومان اعتبار برای توسعه موزه دفاع مقدس مشهد و پایان تاخیر دو ساله پروژه + فیلم همسرداری در اسلام؛ به هم محبت کنید جلسات سنتی قرآن‌خوانی ویژه خواهران در حرم امام‌رضا(ع) برگزار می‌شود مرور برخی شاخصه‌های رفتاری پیامبر (ص) در اجتماع برنامه‌های اداره کل تبلیغات اسلامی خراسان رضوی به مناسبت هفته وحدت + جزئیات دینی به نام اخلاق ۵ کلیدواژه قرآنی برای شناخت رسول خدا (ص) ضرورت به‌میدان‌آوردن مردم در تحولات اجتماعی با الگوی پیامبراسلام(ص) طلوع آفتاب به افق مجاهدت | مروری بر سه دهه زندگی مرحوم آیت الله ابوالقاسم خزعلی ایرانی مثل تار و پود در قالی! نگاهی به برخی شاخص‌های رفتاری رسول خدا (ص) در خانواده براساس روایات و احادیث سیری در مقام امام‌رضا(ع) و آداب زیارت از راه دور با کتاب «در محضر انیس مهربان» برگزاری سلسله‌جلسات پرسمان دینی، هم‌زمان با هفته وحدت در حرم امام‌رضا(ع) پیکر مطهر سرباز شهید وطن در آغوش مشهدالرضا (ع) | آیین تشییع و بدرقه پیکر شهید «ربیع‌زاده» برگزار شد + فیلم تشییع پیکر پاک «امیر ابراهیم‌زاده» شهید مرزبانی، در زاوه خراسان رضوی + فیلم معاون قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در مشهد: فعالیت‌های قرآنی باید در صدر اولویت‌های فرهنگی کشور باشد لزوم توجه به فرهنگ‌سازی اسلامی و تربیت سربازان فرهنگی و دینی رونمایی از شماره هفتم نشریه «منش استادی» در یک رویداد قرآنی
سرخط خبرها

خانه‌ای با در‌های باز رو به آسمان

  • کد خبر: ۲۳۸۶۵۸
  • ۲۱ تير ۱۴۰۳ - ۱۹:۴۰
خانه‌ای با در‌های باز رو به آسمان
هر سال اول ماه محرم که می‌رسید، حال و هوای باباحاجی عوض می‌شد. انگار همیشه منتظر همین روز‌ها بود. پرچمِ سیاهی که خودش از کربلا آورده بود را بر سردرِ خانه نصب می‌کرد.

باباحاجی که مرد، بچه هایش به صرافت افتادند که خانه قدیمی پدری را بفروشند. تا وقتی که او زنده بود این خانه برو بیایی داشت. درِ این خانه هیچ وقت بسته نمی‌شد، به روی همه باز بود. هرکسی توی محله مشکلی برایش پیش می‌آمد، کلون درِ این خانه را می‌کوبید. پنجشنبه‌های هر هفته، همه بچه‌ها و نوه، نتیجه‌ها برای ناهار خانه باباحاجی دعوت بودند. فواره حوض توی حیاط باز می‌شد و ماهی‌های قرمز، توی آبِ زلالِ حوض برای خودشان جولان می‌دادند.

باباحاجی توی حیاط می‌ایستاد و قد و بالای بچه هایش را تماشا می‌کرد. به پسر‌ها و تنها دخترش می‌گفت: «هر روز بیاین اینجا، از هم جدا نباشین باباجان، در این خانه همیشه بازه. برکتی که توی این خانه هست تمومی نداره، این برکت از روضه‌های سیدالشهداست.» باباحاجی نوحه خوان بود، آن هم چه نوحه خوانی. صدایش که بلند می‌شد بغض همه می‌شکست. سوزی که در صدای او بود، از عمق دلش بلند می‌شد.

هر سال اول ماه محرم که می‌رسید، حال و هوای باباحاجی عوض می‌شد. انگار همیشه منتظر همین روز‌ها بود. پرچمِ سیاهی که خودش از کربلا آورده بود را بر سردرِ خانه نصب می‌کرد. هر روز توی خانه مراسم روضه برگزار می‌شد. بچه هایش هم هر روز می‌آمدند. خودش دست به سینه دمِ در می‌ایستاد و با آن صدای گرم و مهربانش همه را به داخل دعوت می‌کرد. «– بفرمایید آقاجان، خوش آمدید، روضه سید الشهداست، بفرمایید.» مهمان‌ها که داخل خانه می‌شدند خودش یکی یکی کفش‌ها را جفت می‌کرد و می‌رفت داخل. چند لحظه بعد صدای سوزناکش بلند می‌شد و زیارت عاشورا می‌خواند.

***

وصیت نامه باباحاجی را که باز کردند نوشته بود: «برکت این خانه فراموشتان نشود، تا هستید برای روضه‌های ماه محرم درِ این خانه را باز نگه دارید. خودتان دور هم جمع شوید و یادی هم از من و مادرتان بکنید. یادتان باشد، هرچه داریم از لطف سیدالشهداست.» بچه‌ها وصیت پدر را بر دیده گذاشتند. درِ خانه باز ماند. اولین محرم که رسید، همه خانواده دور هم جمع شدند. خانه پدری دوباره شلوغ شد.

 بچه‌ها همان پرچم همیشگی را بر سردرِ خانه نصب کردند. مهمان‌ها یکی یکی آمدند، هر کسی از راه می‌رسید صدایش بلند می‌شد که: «خداوند پدر و مادرتان را بیامرزد، خدا رحمت کند باباحاجی را، عجب صدایی داشت، عجب نوحه‌ای می‌خواند ...» هرکسی یادی از او می‌کرد و خاطره‌ای از او می‌گفت. انگار دوباره باباحاجی زنده شده بود و دم در ایستاده بود. انگار هنوز صدای گرم باباحاجی توی کوچه و محله می‌پیچید که: «– بفرمایید آقاجان، خوش آمدید، روضه سید الشهداست، بفرمایید.»

عکس: مریم عبدالرحمانی

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->