«نوسان»، نمونه‌ای موفق از برنامه‌سازی در حوزه مقاومت عطر حرم امام رضا (ع) در موصل پیچید | استقبال گرم عراقی‌ها از کاروان مهر رضوی + فیلم کاپ قهرمانی تیم ملی والیبال به موزه آستان قدس رضوی اهدا شد موزه دفاع مقدس و مقاومت به لحاظ محتوایی باید به اندیشه نسل جوان عمق ببخشد «ما فاتحان قله‌ایم»، شعار محوری سالگرد آزادسازی خرمشهر در سال ۱۴۰۴ با تأسیس ۸ مؤسسه قرآنی جدید موافقت شد دانشکده علوم قرآنی تهران از میان طلاب واجد شرایط دانشجو می‌پذیرد + مهلت ثبت نام بازتعریف اعتبار مدارک حوزوی درراستای تحقق پیام رهبر معظم انقلاب زائران حج تمتع ۱۴۰۴ با یک قانون مالی جدید رو‌به‌رو شدند نبرد پنهان آرایش‌های نوپدید با کرامت اسلامی راه اندازی دفاتر نمایندگی مراجع تقلید در مدینه و مکه ورود بی‌ضابطه به حوزه‌های علمیه ممنوع است اماکن جدید استراحت شبانه زائران در حرم امام رضا(ع) تعیین شد کدام نهادها بیشترین سهم را در اجرای طرح «زندگی با آیه‌ها» داشتند؟ پژمان‌فر: باید مسجد را از نمازخانه صرف خارج کنیم عمران و آبادانی، هم‌تراز عبادت نسخه‌ای اعلا برای مؤدب بودن ثبت‌نام سفر به عتبات ویژه عرفه ۱۴۰۴ آغاز شد | افزایش هزینه‌ها بین ۵ تا ۲۰ درصد کتاب «دینامیک به‌روز»، روایتی از طراح سازه‌های مهندسی جبهه، رونمایی می‌شود برنامه ریزی برای افزایش چشمگیر بازدید‌ها و اعزام‌ها به مناطق عملیاتی دفاع مقدس
سرخط خبرها

بغضی برای هویزه شکست اشکی برای کربلا جاری شد

  • کد خبر: ۲۳۹۴۷۸
  • ۲۷ تير ۱۴۰۳ - ۱۵:۵۰
بغضی برای هویزه شکست اشکی برای کربلا جاری شد
سید هاشم به غربت شهدای کربلا فکر می‌کرد، به تاریکی شبِ هویزه، به ناله‌های جانسوز زینب (س)، به جاوید الاثرانِ طلائیه، به خیمه‌های سوخته، به پیکر‌های بر زمین افتاده و به لاله‌های پرپر شده.

خادمان حرم با لباده‌های مشکی در صحن پیامبر اعظم (ص) جمع شده بودند. سید هاشم شمع‌ها را یکی یکی روشن می‌کرد و به دوستان و همکارانش التماس دعا می‌گفت. هرکدام از زائران که پیش او می‌آمدند و شمع می‌خواستند با خوشرویی شمعی برایشان روشن می‌کرد و به دستشان می‌داد. با بچه‌ها مهربان‌تر از همه بود، دستی به سرشان می‌کشید و شمعی هم به آن‌ها می‌داد. با اینکه صحن شلوغ شده بود، اما سکوت غریبی بر فضای حرم حکم فرما بود. انگار نه انگار که صبحِ همان روز تا ظهر، صدای نوحه و سینه زنیِ دسته‌های عزادار حرم را پر کرده بود و صدا به صدا نمی‌رسید.

حالا یک سکوت سنگین با غمی سنگین‌تر پهن شده بود در تمام صحن. حتی از کبوتران حرم هم خبری نبود. شب، شب غریبی شده بود. انگار همه برای عرض تسلیت آمده بودند. آن هم در شبی که هر ستاره از آسمان، روشنایِ شمعی شده بود در لاله ای. صحنِ حرم پر از ستاره بود. قبل از اینکه مراسم شروع شود، سید هاشم عکسِ تنها پسرش را از جیب بغلش درآورد و نگاهی به آن انداخت. 

دستی به محاسن سفیدش کشید و بغضش را فرو خورد. عکس را دوباره در جیب بغلش گذاشت، درست روی قلبش. این روز و شب‌ها بیشتر از همیشه به یاد او می‌افتاد. انگار که داغِ نبودش تازه می‌شد. انگار که خبر شهادتش را همین دیروز به او داده بودند. پسرش سید علی اکبر، شهید کربلای هویزه بود. همه خادمان حرم در وسط صحن جمع شدند، در دست هرکدامشان شمعی بود که با آتشِ سید هاشم روشن شده بود. جمعیت، آهسته و با احترامی خاص به سمت صحن انقلاب به راه افتادند.

 سید هاشم به غربت شهدای کربلا فکر می‌کرد، به تاریکی شبِ هویزه، به ناله‌های جانسوز زینب (س)، به جاوید الاثرانِ طلائیه، به خیمه‌های سوخته، به پیکر‌های بر زمین افتاده و به لاله‌های پرپر شده. به صحن انقلاب که رسیدند نگاه سید به پرچم سیاه بزرگی افتاد که بالای ایوان طلا نصب شده بود. «کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا». بغض سید هاشم با همین نگاه شکست. دستش را بر صورتش گذاشت و آهسته اشک ریخت.

خادمان و زائران رو به مضجع شریف امام ایستاده بودند. صدای نوحه خوان که محزون و آرام، مرثیه اش را می‌خواند در صحنِ حرم می‌پیچید:
امشب به صحرا بی کفن جسم شهیدان است، شام غریبان است/امشب نوای بی کسان بر بام کیوان است، شام غریبان است/امشب به بالین حسین زینب عزادار است، در غم گرفتار است/امشب سکینه بر سر نعش پدر زار است، تا صبح بیدار است...

عکس: صادق ذباح

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->