برگزاری مراسم گرامیداشت روز شعر و ادب فارسی در آرامگاه فردوسی انتشار فراخوان رویداد ایده‌پردازی فعالیت‌های تبلیغی، دینی در کانون‌های جمعیتی «در فضای شهر» «ابوالفضل پورعرب» ویلچرنشین شد! + عکس محسن تنابنده و سیروس مقدم در پشت صحنه «پایتخت ۷» + عکس دو نکوداشت و یک رونمایی به بهانه روز شعر در تالار فردوسی مشهد ماجرای استاد شهریار و نقد‌هایی که بر سریال کمال تبریزی وارد شد «فرانسیس فورد کاپولا» فیلم جدیدش را می‌سازد نامزد‌های نهایی جایزه ادبی «بوکر» معرفی شدند رونمایی از مستند «حبیب آقا» همزمان با هفته دفاع مقدس علیرضا خمسه: سفارشی‌کارکردن، نوستالژی‌شدن فیلم‌ها و سریال‌ها را از بین می‌برد مجید پُتکی در مسابقه پلیسی «سرنخ» مصطفی مستور: دانشی که از تفکرکردن به دست می‌آید، ارزشمند است ساخت سینما در مجتمع‌های تجاری مشهد؛ فرصتی برای سودآوری یا ارتقای فرهنگی؟ دل با امید وصل به جان خواست درد عشق* به نان و نوا رسیدن از کنار کتاب فارسی پیکر صدرالدین حجازی در خاک آرام گرفت + تصاویر فیلم های برگزیده فنلاند و ایسلند در راه اسکار ۲۰۲۵ ساخت فصل پنجم «امیلی در پاریس»
سرخط خبرها

حکایت کله آشی پادشاه

  • کد خبر: ۲۴۴۸۳۲
  • ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۶:۱۹
حکایت کله آشی پادشاه
در یکی از زمان‌های گذشته پادشاهی بر سرزمین‌های شمالی حکومت می‌کرد که عصبانی و غضبناک بود.

در یکی از زمان‌های گذشته پادشاهی بر سرزمین‌های شمالی حکومت می‌کرد که عصبانی و غضبناک بود و به محض دیدن کوچک‌ترین اشتباه از سوی اطرافیان و درباریان دستور کشتن یا زندانی کردن یا تبعید آن‌ها یا قطع اعضای بدن آن‌ها را به طور ضربدری صادر می‌کرد.

روزی از روز‌ها هنگام صرف ناهار شاهانه، مسئول ستاد تشریفات پادشاه که وظیفه انداختن و جمع کردن سفره و آماده کردن و چیدن و سرو غذا برای پادشاه و مهمانانش را برعهده داشت، پس از آنکه دستیارانش سفره را انداختند و غذا‌ها را چیدند، شخصا یک کاسه برداشت و داخل آن آش ریخت و با قاشق به حضور پادشاه برد.

اما همین که قاشق را داخل آش گذاشت، یک قطره از آش به ریش پادشاه پرید. پادشاه نیز که از این اتفاق بی اندازه عصبانی شده بود، دستور قتل مسئول ستاد تشریفات را صادر کرد. مسئول ستاد تشریفات به گریه افتاد و به پادشاه گفت:‌ای پادشاه، من قصدی در این کار نداشتم، یک بدهکاری دارم و فکرم مشغول است. اگر امکان دارد مساعدت فرمایید و از تقصیر من درگذرید. پادشاه گفت: اتفاقا در نمی‌گذرم تا برای دیگران درس عبرتی شود که موقع خدمت به پادشاه حواس خود را جمع کنند و از سهل انگاری و غفلت برحذر باشند. 

مسئول ستاد تشریفات که از بخشش پادشاه به طرق عادی ناامید شده بود فکری کرد و کاسه آش را برداشت و آن را روی سر پادشاه خالی کرد. پادشاه گفت: چرا همچین کردی؟ مسئول ستاد تشریفات گفت: نخواستم در مملکت شایع شود که شاه یکی از خادمان خود را به خاطر یک قطره آش سهوی، یا درواقع بی دلیل کشته است.

این جسارت را کردم که در صورت مردن حقم باشد و پشت سر شما حرفی نزنند. پادشاه که از این کاسه لیسی و پاچه خواری مسئول ستاد تشریفات خوشش آمده بود، با خود فکر کرد حیف است چنین کسی کشته شود، پس نه تنها از گناه وی درگذشت بلکه او را با حفظ سمت قبلی به سمت مسئول کمیته اطلاع رسانی و ارتباطات و روابط عمومی هم منصوب کرد. وی سپس قطره آش را از روی ریش خود پاک کرد و با کله آشی به خوردن بقیه غذا‌ها پرداخت.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->