اختتامیه بیست‌وششمین جشنواره بین‌المللی قصه‌گویی خراسان رضوی برگزار شد همه چیز درباره فصل دوم بازی مرکب ( اسکوییدگیم ) + بازیگران و تریلر و خلاصه داستان هوش مصنوعی باید در خدمت هنر باشد | گفت‌و‌گو با علیرضا بهدانی، هنرمند برجسته خراسانی هوران؛ اولین رویداد گفت‌و‌گو محور بانوان رسانه در مشهد| حضور بیش از ۵۰ صاحب‌نظر در حوزه زنان+ویدئو نگاهی به آثاری که با شروع زمستان در سینما‌های کشور اکران می‌شوند شهر‌های مزین به کتاب | معرفی چند شهرِ کتاب در جهان که هرکدام می‌تواند الگویی برای شهرهای ما باشد معرفی اعضای کارگروه حقوقی معاونت هنری وزارت ارشاد + اسامی واکنش علی شادمان، بازیگر سینما و تلویزیون، به رفع فیلترینگ + عکس چرا فیلم علی حاتمی پوستر فجر شد؟ صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳ فیلم‌های آخرهفته تلویزیون (۶ و ۷ دی ۱۴۰۳) + زمان پخش و خلاصه داستان پوستر چهل و سومین جشنواره فیلم فجر را ببینید + عکس «فراهان» با نوای اصیل ایرانی در مشهد روی صحنه می‌رود گلایه‌های پوران درخشنده از بی‌توجهی‌ها استادی که فروتنانه هنرجو بود | درباره مرحوم بشیر محدثی‌فر، نقاش تصاویر شهدا پاییدن یک ذهن مالیخولیایی | نگاهی به فیلم «تعارض»، اثر محمدرضا لطفی «ناتوردشت» با بازی حجازی‌فر و مولویان در تدارک فیلم فجر
سرخط خبرها

حکایت ثروت و موفقیت و عشق روی نیمکت

  • کد خبر: ۲۵۰۷۲۶
  • ۲۴ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۳:۱۳
حکایت ثروت و موفقیت و عشق روی نیمکت
زن دست هایش را شست و به دم در خانه رفت و در پشت در خانه سه پیرزن مهربان و خنده رو را مشاهده کرد که هرسه گیس بلند سفیدی داشتند.

در روزگاران نه چندان قدیم، زنی در آشپرخانه مشغول درست کردن سالاد بود، که صدای زنگ در خانه شان برخاست. زن دست هایش را شست و به دم در خانه رفت و در پشت در خانه سه پیرزن مهربان و خنده رو را مشاهده کرد که هرسه گیس بلند سفیدی داشتند. زن با مشاهده پیرزن‌ها گفت: بفرمایید؟ سه پیرزن گفتند: سلام. می‌توانیم مهمان خانه شما شویم؟

زن گفت: من شما را نمی‌شناسم و نمی‌توانم به خانه مان دعوتتان کنم. همسرم که برای گرفتن نان به سر کوچه رفته، تا دقایقی دیگر برمی گردد. می‌توانید صبر کنید تا او بیاید.

سه پیرزن گفتند: ایراد ندارد. صبر می‌کنیم تا همسرتان بیاید. اما تا آن موقع خود را معرفی می‌کنیم. پیرزن اولی گفت: نام من ثروت است. پیرزن دومی گفت: نام من موفقیت است. پیرزن سومی گفت: نام من عشق است.

پیرزن اولی گفت: هرجا که من باشم دو نفر دیگر هم هستند. پیرزن دومی گفت: نه، اشتباه گفتی، هرجا که این باشد، من هستم و هرجا که تو باشی من نیستم.

پیرزن سومی گفت: تو هم اشتباه گفتی. هرجا این باشد من نیستم و هرجا من باشم هرسه هستیم. پیرزن اولی گفت: قاتی شد. یک بار دیگر از اول مرور می‌کنیم. هرجا من باشم کی نیست؟ پیرزن دومی گفت: این نیست. پیرزن سومی گفت: من هستم، تو نیستی. پیرزن دومی گفت: هرجا که من باشم این نیست، نه اینکه هرجا که این باشد من نیستم. پیرزن اولی گفت: هرجا که کی باشد همه هستیم؟ 

پیرزن دومی گفت: من. پیر زن سومی گفت: من. پیرزن اولی گفت: تو عشقی. ولی دوست داشتن از عشق برتر است. پیرزن سومی گفت: این یک موضوع دیگر است. الان ما داریم درباره عشق و موفقیت و ثروت صحبت می‌کنیم. پیرزن دومی گفت: موفقیت از ثروت بهتر است و دوست داشتن از عشق برتر. در همین حین که سه پیرزن مشغول معرفی خود بودند، شوهر زن درحالی که سه عدد نان بربری گرفته بود از راه رسید و با کمک همسایه‌ها سه پیرزن را به پارک محل هدایت کرد. 

سه پیرزن نیز روی یکی از نیمکت‌های پارک نشستند و تا پایان عمر درباره اینکه چی از چی برتر است و وقتی چی باشد چی نیست و اگر کی باشد بقیه هم هستند و سایر مباحث تئوریک و استراتژیک با یکدیگر به بحث و تبادل نظر پرداختند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->