رقابت ۴۰ گروه نمایشی در سی و چهارمین جشنواره تئاتر خراسان رضوی (رضوان) آغاز اکران «زودپز» رامبد جوان در سینما از فردا (۱۷ مهر ۱۴۰۳) بیشترین محتوای ویدئویی را کدام رسانه های خبری در آپارات به اشتراک گذاشتند؟ ماجرای بهره‌برداری غیرمجاز از فیلم سینمایی «خجالت نکش» پایان «مهمانی» ایرج طهماسب در تلویزیون حکایت نیمه گم‌شده در ۶۰ سال پیش «مارال» برایم فقط عروسک نیست شبکه «المیادین» را بیشتر بشناسید جایزه جشنواره فیلم بوسان در دستان کوروساوا روایتگر معجزه باران* | درباره زنده یاد حسین زاهدی، هنرمند تئاتر مشهد، به مناسبت سالروز درگذشتش عادل تبریزی: اصلی‌ترین رسالت «مفت بر» سرگرمی است یک شهر حسرت برای خانه‌های تاریخی ادیبان مشهدی زمان برگزاری اختتامیه سومین جشن مهر سینمای ایران اعلام شد تئاتر کودک؛ فرصتی برای پرورش خلاقیت و مهارت‌های اجتماعی سری جدید «شام ایرانی» در راه شبکه نمایش خانگی «جوکر ۲» در صدر فهرست فروش قرار گرفت
سرخط خبرها

حکایت نیمه گم‌شده در ۶۰ سال پیش

  • کد خبر: ۲۹۳۰۴۱
  • ۱۶ مهر ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۸
حکایت نیمه گم‌شده در ۶۰ سال پیش
خانم جوان بسته شکلات را که روی صندلی بین او و مرد سیاه پوست قرار داشت باز کرد و یک دانه شکلات برداشت تا بخورد. مرد سیاه پوست نیز بلافاصله پس از او یک دانه شکلات برداشت.

در روزگاران قدیم (حدودا ۶۰ سال پیش) خانم جوانی که پروازش به تأخیر افتاده بود، روی یکی از صندلی‌های سالن انتظار فرودگاه استکهلم نشست. او از آنجا که در سرزمین اسکاندیناوی که مردم علاقه بسیاری به مطالعه دارند یک کتاب خریده بود که از زمان انتظارش بهره کافی را ببرد و از آنجا که در سرزمین اسکاندیناوی مردم به شکلات علاقه بسیاری دارند یک بسته شکلات نیز خریده بود که بخورد. یک صندلی آن طرف‌تر از زن نیز یک مرد سیاه پوست که منتظر نوبت پروازش بود نشسته و مجله‌ای در دست گرفته و مشغول مطالعه بود. خانم جوان بسته شکلات را که روی صندلی بین او و مرد سیاه پوست قرار داشت باز کرد و یک دانه شکلات برداشت تا بخورد.

مرد سیاه پوست نیز بلافاصله پس از او یک دانه شکلات برداشت. از آنجا که در سرزمین اسکاندیناوی برخی از مردم نژاد سفید را برتر از دیگر نژاد‌ها می‌دانند، خانم جوان با خود گفت: عجب سیاه پوست پررویی. بدون آنکه من به او تعارف کنم یا او از من اجازه بگیرد، از شکلات من برداشت و خورد. اما از آنجا که در سرزمین اسکاندیناوی مردم دارای آرامش خاطر و کف نفس بالایی هستند، چیزی نگفت. چند دقیقه بعد خانم جوان یک شکلات دیگر برداشت تا بخورد. 

مرد سیاه پوست نیز پس از او یک شکلات برداشت. از آنجا که در سرزمین اسکاندیناوی تحمل هم حدی دارد، خانم جوان نگاهی خشم آلود به مرد سیاه پوست انداخت. مرد سیاه پوست نیز لبخندی زد و به او نگاه کرد. خانم جوان با خود گفت: واقعا چه پررو. خنده هم می‌کند. چند دقیقه بعد خانم جوان به بسته شکلات نگاه کرد و دید تنها یک دانه داخل آن مانده است. 

در این لحظه مرد سیاه پوست شکلات باقی مانده را برداشت و نصف کرد و نصف آن را به خانم جوان داد. خانم جوان که دیگر واقعا عصبانی شده بود بدون اینکه شکلات را بگیرد، برخاست و کیفش را برداشت و گفت: ایش ش ش و به قسمت دیگر سالن رفت. ساعتی بعد، خانم جوان کیفش را باز کرد تا عینکش را بردارد، که ناگهان بسته شکلات اش را در داخل کیفش مشاهده کرد و تازه متوجه شد که او اصلا بسته شکلات اش را باز نکرده بود و آن بسته شکلات متعلق به مرد سیاه پوست بوده است. او در این لحظه دچار تحول شد و فهمید که اتفاقا سیاه پوست‌ها چقدر مهربان اند و بسیار خجالت زده شد و ناگهان احساس کرد چیزی در درونش تکان خورده است. 

او احساس کرد در پی آن نصفه شکلات نیمه گم شده خود را یافته است و از آنجا که در سرزمین اسکاندیناوی ایراد ندارد که اول دختر احساس کند نیمه گم شده خود را پیدا کرده است، سراسیمه دوید تا مرد سیاه پوست را پیدا کند، اما متوجه شد مرد سیاه پوست با پرواز دیگری رفته است. آن زن که اکنون پیرزنی هفتاد ساله است از آن روز هرروز به فرودگاه می‌رود و ده بسته شکلات می‌خرد و به همه اعم از سفید و سیاه تعارف می‌کند و متأسفانه هنوز نیمه گم شده خود را پیدا نکرده است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->