برپایی محفل روایتگری دوران دفاع مقدس در حرم امام‌رضا(ع)

به گزارش شهرآرانیوز، هم‌زمان با هفته دفاع مقدس، حسینیه‌ای در صحن قدس حرم مطهر رضوی برپا شده است؛ حسینیه‌ای که مزین به نام «شهدا» و حماسه‌آفرینان هشت سال دفاع مقدس است.

شمیم عطر شهیدان در حسینیه شهدا

فضای حسینیه پر شده از عطر شهیدان و می‌توان به‌تمام‌معنا، مفهوم آیه «و لا تَحْسَبَنَّ الّذینَ قُتِلوا فی سَبیلَ اللّه أمْواتًا بَلْ أحْیاءٌ عِندَ ربّهمْ یرْزقون... » را در اینجا درک کرد.

شهیدانی که زنده‌اند و هر اهل‌دلی می‌تواند عطر حضورشان را در لحظه‌لحظه زندگی خود احساس کند. سنگر‌های شنی دیواره حسینیه، سربند‌های «یازهرا(س)» که در گوشه‌گوشه فضا به نمایش گذاشته شده و پلاک‌هایی که در دو طرف حسینیه نصب شده‌، فضا را زیباتر کرده‌اند.

فانوس‌هایی که بالای سنگر‌ها آویخته شده، یاد شب‌های تاریک جبهه را در ذهن‌ها زنده می‌کند؛ شب‌هایی که نور کم‌فروغ فانوس روشنی‌بخش سنگر رزمندگان اسلام بود و چه زیبا فضای جبهه و جنگ در این حسینیه به تصویر کشیده شده است.

مراسم گرامیداشت هفته دفاع مقدس در این فضای روحانی با اجرای سرود توسط نوجوانان گروه «گلدسته‌های حرم» آغاز شد؛ سرودی حماسی با رنگ و بوی استقامت و پایداری که میراث دلاورمردان دیروز برای نوجوانان انقلابی امروز است.

قدم‌زدن در کوچه خاطرات جبهه و جنگ

در این مراسم همچنین حمید جهانگیر فیض‌آبادی، از روایتگران دفاع مقدس، به بیان برخی خاطرات دوران دفاع مقدس پرداخت و گفت: صدام با آمادگی کامل به خاک ایران حمله کرد؛ ولی غیورمردان ایرانی، با جان‌فشانی و ازخودگذشتگی در برابر این تهاجم ایستادند.

وی ابراز کرد: شهدا با نثار جان خود امنیت را برای ما به ارمغان آوردند و امروز ما باید قدردان آن‌ها باشیم و تا زمانی که پرچم این انقلاب را به دست صاحب اصلی آن یعنی حضرت صاحب‌الزمان(عج) نسپرده‌ایم، نباید دست از مبارزه با دشمن برداریم.

فیض‌آبادی افزود: امروز دشمن وارد مرحله جدیدی از جنگ شده و همه ما باید برای مقابله با این جنگ آمادگی کامل داشته باشیم و با درس‌آموزی از مکتب شهدا، از تمام توان خود برای غلبه بر دشمن استفاده کنیم.

در ادامه حتما بخوانید گردان نانوا‌ها

در این مراسم همچنین شرکت‌کنندگان برای لحظاتی میهمان دکلمه‌خوانی سیدمهدی حسینی، از نوجوانان دکلمه‌خوان حرم مطهر رضوی، شدند که از داغ دل مادری که سال‌ها در انتظار فرزند مفقودالاثرش مانده است، برایشان خواند:

پیرزن میدونه برمی‌گردی، خونه رو پر می‌کنی با خنده‌هات
همینه که جمعه‌شب‌ها تو محل می‌پیچه بوی آش پشت‌پات 
زنگ خونه‌شو که هر بار می‌زنن، پیره، اما یهو پر در میاره 
سی ساله چادرشو سر کرده، سی ساله چادرشو در نیاورده
پهلوونای محله رفتن و، مادرا موندن و کوه خاطرات 
اونا که توی بهشتن اما، طول عمر مادراشون صلوات...