ابومسلم حالا و پس از سالها سکوت و خاموشی، دوباره در مشهد قامت راست کرده است. نامی که پر بیراه نیست اگر بگوییم پس از آن ناملایمات و کار نابلدی دست اندرکارانش، امروز دوباره از گور برخاسته و میخواهد بار دیگر برای زندگی بجنگد؛ به اعتبار ریشههای عمیقی که در فرهنگ، تاریخ و هویت مشهد دارد.
ریشهای که هنوز زنده است و همین مهم است که گفتهاند «تا ریشه در آب است، امید ثمری هست». ثمره این ریشههای جاندار، حالا در بازیهای خانگی ابومسلم در لیگ دسته ۳ جوانه زده و به بار نشسته است؛ جایی که حضور هزاران هوادار مشکی، حریفان را در بهت فرو برده و اهالی فوتبال در کشور و رسانهها را به تمجید وا داشته است.
هواداران ابومسلم حالا به آبروی لیگ دسته ۳ فوتبال ایران بدل شدهاند و دیگران به اعتبار حضور آنها، از این لیگ بیش از گذشته سخن میگویند. این ویژگی ممتاز و بینظیر، اما شوربختانه ظرفیت آنرا دارد که به پاشنه آشیل این تیم تازه جان گرفته بدل شود و در همین گامهای نخست، زمینش بزند.
اگر سطح توقع هوادارها، به ویژه قدیمیترها، از این تیم رویای ابومسلم میانه دهه ۸۰ باشد، اگر فراموش کنیم که این تیم پس از سالها دوباره قد راست کرده است، اگر در نظر نگیریم که بضاعت تیم فعلی در حد همین لیگی است که در آن بازی میکند و بهتر شدنش زمان میخواهد و اگر از خاطر ببریم که این تیم را بخش خصوصی مدیریت میکند و احتمالأ دست بازی برای بریز و بپاش آنهم در این سطح از فوتبال ندارد، خودمان رویای مان را دوباره دفن خواهیم کرد.
راه دیگر، اما چندان سخت نیست؛ باید همچنان در قامت هوادار، و نه فقط تماشاگر، حضور داشت. در ورزشگاه، در تمرین، در فضای مجازی و در جامعه که در این صورت نگاهها بیش از پیش معطوف ابومسلم خواهد شد و در استمرار این وضعیت، مسئولان راهی جز همراهی نخواهند داشت و حامیان مالی فضا را برای حمایت مستعد خواهند دید و تازه آن هنگام است که عشق تازه جان گرفته ما، در مسیر بازیابی سلامت و اعتبار خودش گامهای استوارتری برخواهد داشت.
اگر میخواهیم نام ابومسلم دوباره درخشان باشد و دیگر بار شاهد روزهایی باشیم که در آغاز این نوشته، توصیفش کردم، یگانه راه در این روزها حمایت، صبوری و تیمار داری است تا ابومسلم برومندمان دوباره جان بگیرد.