پیش‌بینی بارش برف و باران در بیشتر نقاط کشور (۷ دی ۱۴۰۳) پرواز مشهد - نجف ناچار به فرود اضطراری شد| ماجرا چه بود؟ وزیر علوم در مشهد: قطعی برق تحصیل دانشجویان را هم مختل کرده است | باید به دنبال تحصیل و آموزش مجازی دانشجویان باشیم نفقه چیست و به چه کسانی تعلق می‌گیرد؟ انتقال آب از هزارمسجد به مشهد | چالش ادامه‌دار + فیلم واکنش متفاوت وزارت آموزش و پرورش به رقص دانش‌آموزان بابلی زلزله کاشمر در استان خراسان رضوی را لرزاند (۶ دی ۱۴۰۳) مراقبت‌های تغذیه‌ای در پیشگیری از بیماری‌های تنفسی کمبود یُد چه علائمی دارد؟ بدون تجویز پزشک، دارو مصرف نکنیم؛ حتی یک مسکن ساده نکات ایمنی استفاده از آسانسورها در شرایط احتمالی قطع برق | مراقب سُریدن آسان‌­سُرها باشید فشار مالیاتی از روی پزشکان برداشته می‌شود پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی (پنجشنبه، ۶ دی ۱۴۰۳) | بهبود کیفیت هوا از اوایل هفته آینده قطع داروی بیماران دیابتی بسیار خطرناک است گلایه مردم از قطعی‌های مکرر برق در حاشیه شهر مشهد | خاموشی‌های نامنظم! استفاده از ماسک‌های N۹۵ در هوای آلوده، کمک‌کننده است یا نه؟ بررسی چالش‌های دارویی کشور (۶ دی ۱۴۰۳) آخرین وضعیت تب دنگی در کشور (۶ دی ماه ۱۴۰۳) سیگار کشیدن در نوجوانی به قلب آسیب می‌رساند آیا روند شیوع آنفلوانزا افزایشی است؟ لزوم ایمن‌سازی شهر در برابر زلزله اجرای نافرجام طرح پزشک خانواده در شهر مشهد اولویت جدید حج تمتع اعلام شد (۶ دی ۱۴۰۳) قتل هم‌اتاقی به خاطر آب خوردن با پارچ! اعتراف به قتل پسر ناپدیدشده بعد از کشف جسد در رودخانه زمان ثبت نام جدید وام ضروری ۳۰میلیون تومانی بازنشستگان کشوری اعلام شد ورود سامانه بارشی به کشور از فردا (۷ دی ۱۴۰۳) | تداوم آلودگی هوا در شهر‌های بزرگ + فیلم توسعه نامتوازن در همکاری‌های بین‌المللی موجب غفلت از کشورهای هم زبان شده است ایران فرهنگی؛ از رودکی تا نسل جدید، میراثی که باید زنده بماند رودکی؛ گنجینه‌ای برای تحکیم پیوند‌های فرهنگی ایران و تاجیکستان ضرورت بهره‌گیری از فرصت‌های فرهنگی مشترک ایران و آسیای میانه سفیر تاجیکستان در ایران: رودکی، حلقه پیوند فارسی‌زبانان است
سرخط خبرها

از غول‌های گِلی پستو‌های روستایی چه می‌دانید؟

  • کد خبر: ۵۲۴۹۲
  • ۰۹ فروردين ۱۴۰۱ - ۰۷:۰۵
از غول‌های گِلی پستو‌های روستایی چه می‌دانید؟
این قول‌ها حافظ گندم یک خانواده بودند. گندم دان‌های خمره‌ای یا دوکی شکل از گل رس که گاهی تا ۲ متر هم قد کشیده اند و آن زمانی که تنور خانه‌های روستا زودبه زود گرم می‌شد، یکسره پر و خالی می‌شدند
آرمان اورنگ | شهرآرانیوز؛ علی اکبرخان دهخدا یک جایی در لغت نامه بی نظیرش، آنجا که نام «تاپو» به میان می‌آید، می‌نویسد: «پشت تاپو بار آمده بودن یعنی نادیده روزگار بودن، رسم دان نبودن...» شاید درست معادل آنچه امروز «از پشت کوه آمدن» خوانده می‌شود.
 
بعد ادامه می‌دهد: «تاپو پشت و رو ندارد» مثال مزاح گونه‌ای که به جای «گل پشت و رو ندارد» استعمال کنند و گاه «تاپو چشم و رو ندارند» و .... ۴ خط بالاترش، اما شرح کوتاهی آمده درباره اینکه حالا این تاپو چیست که هم پشت و رو ندارد و هم چشم و رو.
 
دهخدا می‌نویسد: «اصفهانی‌ها ظرفی را گویند که از گِل ساخته شده و در آن گندم و امثال آن کنند، خمره‌ای از گل نپخته...»
 
معادل همین بی چشم وروی بی پشت ورو را در خراسان به نام‌های مختلفی می‌خوانند: کَندو، کُندو، کُنده، کُندی، کُندوک و کندیک که انگار همگی شکل‌های مختلف از خوانش یک نام اند و پرخو و گلینه و گیلی گوندوم (گِلی گندم) که از شرق تا جنوب خراسان مصطلح ترند گویا، پیکره گلی بلندبالایی با شکم ورآمده که حکم یک سیلوی گندم خانگی را داشته و قرار است از خرمن امسال تا خرمن بعد، ذخیره گندم یک خانواده را نگه دارد.

کهن ابزار جامعه کشاورزی

در همه روستا‌ها که نه، اما خوش اقبال اگر باشید، لابه لای تودرتوی ته خانه‌های قدیمی و تاریک بعضی خانه‌های روستایی هنوز رد و اثری از کندو‌ها پیدا می‌شود، گندم دان‌های خمره‌ای یا دوکی شکل از گل رس که گاهی تا ۲ متر هم قد کشیده اند و آن زمانی که تنور خانه‌های روستا زودبه زود گرم می‌شد، یکسره پر و خالی می‌شدند. از همین رو هم شاید بشود کندو‌ها یا ابزار‌های مشابه انبار خانگی گندم را هم عمر تنور‌ها یا به تعبیر دیگر هم عمر زندگی جامعه کشاورزی دانست.

دهان بر آسمان

دهان یا سر کندو رو به بالاست. گندم هم از همین محل به داخل کندو ریخته می‌شود. به این طریق هم علاوه بر اینکه هیچ جونده‌ای را به کندو راه نیست، تازه‌ترین گندم‌ها هم در بالاترین سطح قرار می‌گیرند.

گندم‌های کهنه به نوبت

نافه را در پایین‌ترین نقطه بدنه کندو می‌گذارند تا قدیمی‌ترین گندم‌های کندو در نوبت مصرف قرار بگیرد. جاگذاری دهان و نافه در بالا و پایین بدنه کندو علاوه بر این یک خاصیت دیگر هم دارد و آن این است که با هر بار برداشتن لته (پارچه میان نافه) و ریختن گندم، همه محتویات کندو تکان دوباره‌ای می‌خورد، حرکتی که جلو خراب شدن گندم‌ها را می‌گیرد.

گِلی که به فرمان است

پیکره کندو را از گل نپخته آماده می‌کنند. به تجربه تاریخ هم انگار بر روستاییان اثبات شده است که خنکی گل مواد غذایی را سرحال نگه می‌دارد، درست مانند کنگینه‌های نگهداری میوه که هنوز این طرف و آن طرف افغانستان می‌توان سراغی از آن گرفت. این گل ها، اما آن چنان باید ورز خورده باشند که به قول استادکار‌های قدیمی روغن پس بدهند. تنها با این شیوه است که گل مثل خمیر به فرمان دست استاد کندویی (تنورمال) درمی آید.

پازل گلی

قطور گرفتن گل بدنه هرچند تنها راه جلوگیری از نفود رطوبت و جوندگان است، وزن کندو را به اندازه‌ای می‌رساند که به قدرت یاوری چند مرد هم نشود تکانش داد. نتیجه اینکه بدنه کندو را قطعه قطعه می‌سازند تا پس از جابه جایی سر هم شود. این قطعه‌ها را در برخی بوم‌ها پالانه می‌گویند، پالانه‌هایی که پس از قرارگرفتن بر یکدیگر، به وسیله چند «گاه» به هم متصل و با گل نپخته دیگری محکم می‌شوند.

سه ناگفته درباره ابزار‌های نگهداری غلات در روستا‌ها

تلاقی مصالح بومی و فناوری محلی

سادگی ابزار‌های زیست پیشینیان شاید حاصل اقتضای زندگی زمانه آن‌ها بوده. همین سادگی، اما گاهی آدم را از دیدن حکمت‌های موجود در این ابزار‌ها محروم می‌کند. به دقت، اما می‌توان در همه این ابزار‌ها دو چیز را یافت: دانش‌ها و مهارت‌های بومی و نظام رفتارِ اجتماعی پیشینیان.
 
۱. کندوی گندم هم مانند همه کهن ابزار‌های زیست روستایی به مرورِ تاریخ و بر اساس روزآمد شدن مستمر دانش و فناوری بومی شکل گرفته و از این نظر بر اساس اقتضای مصالح بومی، بهینه‌ترین روش انبار زیرابعاد غلات است.
 
۲. کندو و سایر کهن ابزار‌های زیست روستایی از مهم‌ترین نشانه‌های یک جامعه خودبسنده هستند. چرا که این ابزار‌ها با استفاده از مصالحِ در دسترس، هنر استادکاران بومی، دانش محلی و ... برای رفع یک نیاز زیستی معیشتی (در ابعاد یک روستا) ساخته شده و به جهت همین ساختار، همزیستی دقیقی با محیط زیست دارد.
 
۳. کندو‌ها را می‌توان یکی از ملزومات جامعه‌ای دانست که از سیستم حمل ونقل یکپارچه و بهینه محروم است. به معنای دیگر رشد شبکه حمل ونقل و ایجاد امکان تجمیع و ذخیره سازی یک پارچه غلات در سطوح وسیع را می‌توان یکی از مهم‌ترین دلایل از میان رفتن این نیاز دانست و پایان عمر ابزار‌های آن دانست.

آن چیست که چیستان است؟

پیش از این‌ها هر خانه روستایی را به کندوخانه نیاز بوده، اتاق خشک و خنک و تاریک و البته کم گذری که جز به وقت نیاز مادر خانه یا قایم باشک بچه‌های تُخس فامیل و همسایه، درش باز نمی‌شده است. پای خاطره بچه روستایی‌های قدیم هم که بنشینید، یک عالم خیال و تصور دارند از کندوخانه و کندو‌های ریز و درشت گندم و آرد و سیب که به تصور آن‌ها گاهی به غول‌های بی شاخ و دم می‌ماندند و گاه خانواده‌ای از موجودات گلی ناشناخته. پای کرسی و چراغان‌های زمستانی هم که به میان می‌آمده، کم قصه و چیستان نبوده که پیرمرد‌ها درباره این غول‌ها سر هم می‌کرده اند تا ساعات شب نشینی به خوشی بگذرد.
 
برای نمونه، می‌پرسیدند: «آن چیست که چیستان است؟ ۳ پای معتبر دارد، دهان از فرق سر دارد، ز نافش بار می‌ریزد؟» و لابد بچه‌ها کلی فکر می‌کرده اند که این موجود محیرالعقول چه می‌تواند باشد!
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->