شهردار مشهد مقدس: سال پایانی دوره ششم مدیریت شهری، زمان خدمات ویژه و تلاش شبانه‌روزی است اکران گسترده شهری در مشهد به مناسبت نخستین سالگرد شهادت آیت‌الله رئیسی و شهدای خدمت بازگشایی ورودی ایستگاه شهدای خط۳ متروی مشهد از ساختمان هدایت شهرداری مشهد، برترین دستگاه استان در اجرای قانون تبدیل وضعیت فرزندان شاهد و ایثارگر نگاهی به نخستین سرشماری دقیق در مشهد | احوالات نفوس ارض اقدس نخست‌وزیر قطر از تلاش برای پرکردن شکاف بین واشینگتن و تهران خبر داد سرویس‌دهی رایگان مترو مشهد در روز زیارتی امام‌رضا(ع)، فردا (چهارشنبه، ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴) دیدار چهره به چهره اهالی مهدی آباد با شهردار منطقه ۵ مشهد | مهدی آباد در مسیر تغییر، با همدلی مردم و مدیریت شهری شهردار مشهد مقدس: باید ذهنیت جامعه درباره فرزندآوری تغییر کند | کاهش ۵ درصدی طلاق و آغاز پویش «قدم نورسیده» در مشهد معاون امنیتی و انتظامی وزیر کشور به تاجیکستان رفت سلیمی: پدران در سیاست‌های جمعیتی فراموش نشوند | نشان ملی مهر مادری باید در سطح دولت تصویب شود سرویس‌دهی صلواتی ناوگان اتوبوس‌رانی در روز زیارتی مخصوص امام‌رضا(ع)، فردا (چهارشنبه، ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴) شهردار مشهد مقدس: زمان بحران، وقت تصمیم نیست؛ باید سریع‌تر برای جمعیت چاره‌اندیشی کرد + فیلم ثبت ششمین روز پیاپی آلودگی هوا در کلانشهر مشهد (۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴) دیدار سالار عقیلی با معاون استاندار و فرماندار شهرستان مشهد مقدس | ابراز تمایل خادم هنرمند بارگاه منور رضوی برای اجرای برنامه‌های فاخر در شهر امام مهربانی‌ها اجرای زنده «بچه مرشد ۲» در مشهد | پویشی برای پاسداشت زبان فارسی + فیلم برگزاری ویژه برنامه گرامیداشت شهدای خدمت در مشهد تشکیل قرارگاه راهبری و تحول در مدیریت منابع مالی شهرداری مشهد درباره فروش قدیمی‌ترین میدان شهر مشهد | روزی که میدان ارگ را فروختند کشف یک میلیارد ریال داروی قاچاق از عطاری‌های خواف خراسان رضوی (۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

«اما و اگر»های یک حال خوب

  • کد خبر: ۶۱۳۱۷
  • ۲۳ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۱:۵۸
«اما و اگر»های یک حال خوب
بهروز فرهمند - روزنامه‌نگار

یکم. تعریفش را از دور و نزدیک شنیده ام. «جمعه بازار» یکی از مناطق شهر را می گویم، پس همین جمعه، دمدمه های ظهر، شا ل وکلاه می کنیم و با خانواده می رویم تا وقت بگذرانیم و دوری بزنیم و چشم بچرخانیم و چیزکی بخریم... شاید.


دوم. جمعه بازارها همیشه حال وهوای خودشان را دارند.
از جان مرغ تا شیر آدمیزاد در بساطشان پیدا می شود؛ فروشنده هایی که در هوای سرد استخوان سوز، پشت پاچال یا در گوشه غرفه یک دردو مترشان، نشسته اند و با چشمان گودافتاده، خیره اند به دست مشتری هایی که گاه، از خودشان نادارتر و ناچارتر هستند. با این همه، غرفه های ازهمه رنگ و آدم های درتکاپو را دوست داری. باور ندارید؟ پیشنهاد می کنم شما هم امتحانش کنید.


سوم. از «خریددرمانی» چه می دانید؟ مرادم خرید کردن با انگیزه تغییر حال وهوا و خلق وخوست. آدم هایی هستند که با این روش، حال دل خودشان را خوب می کنند. برخی روان شناس ها از «خرید کردن» با نام «اعتیاد خاموش خانم ها» نام می برند. راست و دروغش با خودشان.


چهارم. اگر می خواهید حال دلتان خوش شود و درمانش را در «خریددرمانی» می جویید، لازم نیست همیشه تیپ بزنید و با موهای واکس زده و چهره ای «آراگیرا»شده، از هایپرمارکت ها و «مال»ها و فروشگاه های پرزرق وبرق برندهای چندملیتی سر درآورید؛ هرچند آن هم خودش عالمی دارد، اما نه برای امثال ما که به نیمه دوم زندگی پا گذاشته ایم. باور کنید همین جمعه بازارها و چندشنبه بازارهای سنتی و دیمه خودمان با آن درهم ریختگی غرفه ها و با آن فروشندگان بی شیله وپیله، گاه چنان برای من و شما دلبری می کند و شور چشم چرخاندن بر روی کالاها و خرید کردن را در دل ما زنده که تا مدت ها خاطره و حس خوبش به یادگار می ماند.

پنجم. کمی آن سوتر از محوطه جمعه بازار، چند پیرزن دستفروش درکنار پیاده رو بساط کرده اند. نمی دانم، شاید از پس هزینه اجاره غرفه در محوطه بازار برنیامده اند. یکی شان جوراب دستباف کرکی و پاپوش های بافتنی گرم می فروشد و همه را درهم وبرهم، روی یک پلاستیک مشکی کوچک ریخته است. رنگ های گرم و شاد دست بافته های بانوی مسن فروشنده، چشم ها را می نوازد. یک جفت پاپوش بافتنی خوش رنگ بچگانه می خرم به قیمت خیلی مناسب. از کسب وکارش که می پرسم، زبان به شکایت می گشاید. همه حرف هایش را می شنوم اما هیچ نمی گویم!


ششم. می گویند خرید کردن از بساطی ها و فروشنده های دوره گرد از این دست، هرقدر کوچک و کم هم باشد، برکت زندگی خریدار است. نمی دانم شما هم این را باور دارید یا نه؟


هفتم. خرید کرده ایم و به خانه برمی گردیم. باید به خودم تلقین کنم که حال و روزم «به» شده است. زیر لب نجوا می کنم: «ان شاءا... که گربه است!» ناگهان در همان حوالی، نگاهم را بیلبورد بزرگ حاشیه خیابان می دزدد، از همان ها که من و شما را به «خنده» و دل خوش، فرامی خواند. می خواهم اطاعت امر کنم و لبخندکی بر چهره بنشانم؛ چه بسا زورکی!، اما نمی دانم چرا چهره پیرزن دستفروش، پیش چشمانم رژه می رود؟... «کاش حال دل همه خوب باشد.» این را -تلخ کامانه- در دل آرزو می کنم و تا رسیدن به خانه، زبان به کام می گیرم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->