طرح بازنگری قلعه وکیل آباد مشهد در کمیسیون ماده ۵ تصویب شد| تراکم منطقه بین ۲ تا ۶ طبقه پیش‌بینی تمهیدات ویژه مدیریت شهری مشهد برای برگزاری مسابقه ایران _ قطر برگزاری سومین رویداد «عطر و طعم پاییز» در مشهد  سقوط کارگر جوان مشهدی از ارتفاع (۱۴ مهر ۱۴۰۳) سخنگوی شورای اسلامی شهر مشهد: امروز هژمونی آمریکا و اسرائیل نابود شده است افزایش ظرفیت ساماندهی و آموزش آسیب‌دیدگان اجتماعی در مشهد رئیس شورای اسلامی شهر مشهد: حضور مردم در نماز جمعه نصر نمایانگر استحکام کافی مبنایی و مردمی نظام جمهوری اسلامی است + فیلم اعمال‌قانون ۱۴۷۵ خودروی حادثه‌ساز در مشهد | ۴۷ خودروی متخلف توقیف شدند (۱۴ مهر ۱۴۰۳) حکایت ناشنیده از آغاز حکومت شاه عباس صفوی در مشهد | بدشگونی تاج‌گذاری در کوهسنگی شهردار منطقه‌۳ مشهد در دیدار با اهالی محله دروی: دیوارسازی کال دروی، رو به پایان است کارتون | جنگ نرم رژیم موقت صهیونیستی در شبکه‌های اجتماعی هوای کلانشهر مشهد امروز سالم شد (۱۴ مهر ۱۴۰۳) علت تصادف اتوبوس با ۷ خودرو در بولوار پیروزی مشهد چه بود؟ + فیلم سوانح رانندگی در خراسان رضوی سه کشته برجای گذاشت (۱۳ مهر ۱۴۰۳) ناصحی: تقویت همدلی در تمام ارکان مدیریت شهری مجدانه مدنظر قرار بگیرد حاجی‌بگلو: قانون درآمدهای پایدار شرایط دشواری را برای شهرداری‌ها رقم زده است شهردار مشهد مقدس: تعدادی از پروژه‌های شهری با اعتباری ۸ هزار میلیاردی آماده بهره‌برداری هستند بررسی نقش سمن‌های حوزه اجتماعی در مدیریت شهری مشهد اجرای برنامه‌های مختلف برای دختران مشهدی توسط مهدیه و مجتمع فرهنگی منتظران عاشق پیگیری ایجاد «کافه‌بازی» در بوستان‌های بانوان شهر مشهدمقدس رئیس شورای اسلامی شهرستان مشهد: وعده صادق ۲ انرژی مضاعفی در امت اسلامی ایجاد کرد روایت‌هایی از زندگی کلنل محمدتقی‌خان پسیان به مناسبت سالروز شهادتش | قطرات خونم کلمه «ایران» را ترسیم خواهند کرد
سرخط خبرها

«اما و اگر»های یک حال خوب

  • کد خبر: ۶۱۳۱۷
  • ۲۳ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۱:۵۸
«اما و اگر»های یک حال خوب
بهروز فرهمند - روزنامه‌نگار

یکم. تعریفش را از دور و نزدیک شنیده ام. «جمعه بازار» یکی از مناطق شهر را می گویم، پس همین جمعه، دمدمه های ظهر، شا ل وکلاه می کنیم و با خانواده می رویم تا وقت بگذرانیم و دوری بزنیم و چشم بچرخانیم و چیزکی بخریم... شاید.


دوم. جمعه بازارها همیشه حال وهوای خودشان را دارند.
از جان مرغ تا شیر آدمیزاد در بساطشان پیدا می شود؛ فروشنده هایی که در هوای سرد استخوان سوز، پشت پاچال یا در گوشه غرفه یک دردو مترشان، نشسته اند و با چشمان گودافتاده، خیره اند به دست مشتری هایی که گاه، از خودشان نادارتر و ناچارتر هستند. با این همه، غرفه های ازهمه رنگ و آدم های درتکاپو را دوست داری. باور ندارید؟ پیشنهاد می کنم شما هم امتحانش کنید.


سوم. از «خریددرمانی» چه می دانید؟ مرادم خرید کردن با انگیزه تغییر حال وهوا و خلق وخوست. آدم هایی هستند که با این روش، حال دل خودشان را خوب می کنند. برخی روان شناس ها از «خرید کردن» با نام «اعتیاد خاموش خانم ها» نام می برند. راست و دروغش با خودشان.


چهارم. اگر می خواهید حال دلتان خوش شود و درمانش را در «خریددرمانی» می جویید، لازم نیست همیشه تیپ بزنید و با موهای واکس زده و چهره ای «آراگیرا»شده، از هایپرمارکت ها و «مال»ها و فروشگاه های پرزرق وبرق برندهای چندملیتی سر درآورید؛ هرچند آن هم خودش عالمی دارد، اما نه برای امثال ما که به نیمه دوم زندگی پا گذاشته ایم. باور کنید همین جمعه بازارها و چندشنبه بازارهای سنتی و دیمه خودمان با آن درهم ریختگی غرفه ها و با آن فروشندگان بی شیله وپیله، گاه چنان برای من و شما دلبری می کند و شور چشم چرخاندن بر روی کالاها و خرید کردن را در دل ما زنده که تا مدت ها خاطره و حس خوبش به یادگار می ماند.

پنجم. کمی آن سوتر از محوطه جمعه بازار، چند پیرزن دستفروش درکنار پیاده رو بساط کرده اند. نمی دانم، شاید از پس هزینه اجاره غرفه در محوطه بازار برنیامده اند. یکی شان جوراب دستباف کرکی و پاپوش های بافتنی گرم می فروشد و همه را درهم وبرهم، روی یک پلاستیک مشکی کوچک ریخته است. رنگ های گرم و شاد دست بافته های بانوی مسن فروشنده، چشم ها را می نوازد. یک جفت پاپوش بافتنی خوش رنگ بچگانه می خرم به قیمت خیلی مناسب. از کسب وکارش که می پرسم، زبان به شکایت می گشاید. همه حرف هایش را می شنوم اما هیچ نمی گویم!


ششم. می گویند خرید کردن از بساطی ها و فروشنده های دوره گرد از این دست، هرقدر کوچک و کم هم باشد، برکت زندگی خریدار است. نمی دانم شما هم این را باور دارید یا نه؟


هفتم. خرید کرده ایم و به خانه برمی گردیم. باید به خودم تلقین کنم که حال و روزم «به» شده است. زیر لب نجوا می کنم: «ان شاءا... که گربه است!» ناگهان در همان حوالی، نگاهم را بیلبورد بزرگ حاشیه خیابان می دزدد، از همان ها که من و شما را به «خنده» و دل خوش، فرامی خواند. می خواهم اطاعت امر کنم و لبخندکی بر چهره بنشانم؛ چه بسا زورکی!، اما نمی دانم چرا چهره پیرزن دستفروش، پیش چشمانم رژه می رود؟... «کاش حال دل همه خوب باشد.» این را -تلخ کامانه- در دل آرزو می کنم و تا رسیدن به خانه، زبان به کام می گیرم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->