در عصر فراصنعتی هم زمان با پدیده جهانی شدن و توسعه شبکههای ارتباطی و نظامهای مبتنی بر فناوری اطلاعات، شهرها در فضایی متشکل از «جریان ها، فرایندها و اجتماعات» آرام آرام به نقش آفرینان اصلی عرصه ارتباط، فرهنگ و اقتصاد جهانی تبدیل شده اند. در این فضا، شهرها برای باقی ماندن در عرصه رقابت و پیشرفت باید از جایگاههای مطلوب و توسعه یافته اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فناوری و... برخوردار باشند.
همچنین زیرساختهای مربوط به جایگاههای مذکور متشکل از «توان، نفوذ و اعتبار» را فراهم آورده باشند و نیز در راستای فعالیتهای خود، شکل نوینی از دیپلماسی به نام «دیپلماسی شهری» را نمایان کنند. بهتازگی در قالب راهبرد «دیپلماسی شهری»، بهره گیری از توان کلان شهرها برای توسعه رویکرد «بیناشهری بین المللی» به جای سیاست «بینادولت ملت» مورد توجه قرار گرفته است و بسیاری از کلان شهرها و شهرهای جهانی تلاش میکنند با ابزار دیپلماسی شهری، میزان مشارکت بین المللی خود را در عرصه جهانی ارتقا بخشند تا از این طریق، زمینه توسعه روزافزون شهر را فراهم کنند. دیپلماسی شهری به دنبال بیان ایدهها و راهکارهایی است که به وسیله آن، کلان شهرهای جهان بتو انند با هدف بروز تواناییها و استعدادهایشان برای حل مسائل و چالشهای شهری نقش آفرینی کنند و در عرصه ارتباطات فرهنگی و تعهدات سیاسی با دیگر بازیگران عرصه سیاست شامل مجامع و سازمانهای بین المللی، کلان شهرها و شهرهای مختلف جهانی تعامل داشته باشند.
رویکرد اساسی دیپلماسی شهری این است که باتوجه به ظرفیت شهروندی و مقتضیات شهرها، تعاملات مفید را شکل دهد و توسعه بخشد. بسیاری از کارشناسان معتقدند در عصر حاضر «دیپلماسی شهری» بهتر از «دیپلماسی دولت-ملت» قادر به ایفای نقش در فرایند جهانی شدن خواهد بود. بر این اساس، ضرورت دارد مدیران شهری با درنظر گرفتن مصالح شهر و شهروندان، سیاستهای کلان و راهبردی را به صورتی طراحی و تدوین کنند که ضمن نقش آفرینی بین المللی، شهرت و آوازه شهر را که از آن به عنوان برند شهری (آمیزهای از هویت تاریخی، ویژگیهای اجتماعی، نهادهای تمدنی، فعالیتهای تجاری، امکانات رفاهی و تفریحی و مناسبات سیاسی و بین المللی هر شهر) تعبیر میشود، ارتقا بخشند. همچنین با تکیه بر دانش و مهارت خود و استعدادهای شهر و شهروندانشان، سیاست گذاران، تصمیم سازان و افکار عمومی را در جهت جلب منافع شهر متبوع خود هدایت کنند.