سروده تازهای است از حامد عسکری
کد خبر : ۱۶۰۶۶۵
۱۴۰۲/۰۲/۰۶ - ۱۷:۵۴
تماشای فوتبال را در کارنامه نداشتیم که به لطف این دو وروجک سرتق تجربه کردیم و الحق هم شیرین بود و دل چسب، حالا بازی تمام شده داریم از گوشه گوشه اتاق پوست تخمه و پوست پرتقال و پسته جمع میکنیم.
کد خبر : ۱۶۰۲۸۸
۱۴۰۲/۰۲/۰۴ - ۱۳:۲۸
اولین و تنها رویارویی ام با گوزن از نزدیک در روسیه بود در باغ وحش مسکو.
کد خبر : ۱۵۹۶۶۴
۱۴۰۲/۰۱/۳۰ - ۱۴:۳۸
آنچه که علما و حکما و رسولان الهی گفته اند که دانایی نیکوست و ساعتی تفکر بهتر از هفتاد رکعت صلاة است دانایی و آگاهی از اخبار دالر و سکه و طلا و ملک نیست. دانستن اینها هم نیکوست لکن به قاعده ...
کد خبر : ۱۵۹۱۱۳
۱۴۰۲/۰۱/۲۷ - ۱۵:۱۹
دل ظرف محبت و فیض خداست، جلو خانه کریمترین آدم شهر هم بروی و ظرف ببری و نذری بخواهی ظرفت کثیف باشد چیزی نمیریزد.
کد خبر : ۱۵۸۱۲۴
۱۴۰۲/۰۱/۲۱ - ۱۶:۳۶
روایت حامد عسکری از جلسه شعر رهبر معظم انقلاب.
کد خبر : ۱۵۷۷۳۰
۱۴۰۲/۰۱/۱۹ - ۱۳:۲۶
با برادرم یک مغازه کوچک لپ تاپ فروشی زده بودیم و با هم کار میکردیم، هم برادر بودیم هم شریک.
کد خبر : ۱۵۷۳۶۶
۱۴۰۲/۰۱/۱۶ - ۱۷:۳۹
نوروز بود و اشجار همه پر از گل و شکوفه بودند و بعد از افطار بساتین و باغها پر میشد از این رعیت نازنینی که میآمدند و افطار کنار هم رزق حلال طیب طاهر نوش جان میکردند.
کد خبر : ۱۵۶۸۹۹
۱۴۰۲/۰۱/۱۴ - ۱۵:۵۷
این ترانه از آخرین سرودههای رضوی حامد عسکری است که به قول خودش مرتکب آن شده است.
کد خبر : ۱۵۵۱۳۸
۱۴۰۱/۱۲/۲۴ - ۱۷:۵۸
میگویم نقره خانم دیدید این طفلی پیروز را؟ بمیرم چشمهاتان اشکی شد، حق هم دارید دورتان بگردم.
کد خبر : ۱۵۳۴۴۱
۱۴۰۱/۱۲/۱۴ - ۱۴:۴۵
گوشی اش را از توی جیبش د رآورد. جست وجو کرد زیارت عاشورا با صدای فرهمند و دکمه پلی را زد و گذاشت روی سینه مسعود.
کد خبر : ۱۵۲۷۶۹
۱۴۰۱/۱۲/۱۰ - ۱۳:۴۷
در هر شهری که قدم میگذاشتیم و با اهالی اش اختلاط میفرمودیم اصرار اکید داشتند که شهرشان مرکز کاینات است و خداوند در هیچ جای دیگری شهری، چون شهر آنها خلق نکرده است.
کد خبر : ۱۵۲۳۲۲
۱۴۰۱/۱۲/۰۸ - ۲۰:۱۴
دوتاری چرب و رنگ ورو رفته را در بغل گرفته بود و تلاش کرد که در راهروی اتوبوس جاگیر شود.
کد خبر : ۱۵۱۵۲۸
۱۴۰۱/۱۲/۰۳ - ۱۸:۰۴
بعد سالها نقره خانم وانت سوار شدیم، یاد از جوانی کردیم، کیفور شدیم، یکان خواننده خوش صدایی هم توی آن ماسماسک ماشین میخواند.
کد خبر : ۱۵۱۱۸۳
۱۴۰۱/۱۲/۰۱ - ۱۸:۰۲
همه میآیند حرم شما و چیزی میخواهند که از شما بگیرند، ولی من همان دیوانه همیشگی ام...
کد خبر : ۱۵۰۴۱۳
۱۴۰۱/۱۱/۲۶ - ۱۳:۳۷
اولین بار چه کسی گفت دلتنگی؟ یعنی چه دلتنگی؟ آدم با دلش که دلتنگ نمیشود.
کد خبر : ۱۵۰۰۶۲
۱۴۰۱/۱۱/۲۴ - ۱۹:۱۶
من هم در اینجا تهران میباشم و سرباز میباشم، من دلم از برای تو بسیار تنگ میباشد و دوست دارم زودتر بیاییم به محی آباد و در آنجا ازدواج کنیم، ما پادگانمان خیلی از شهر دور است و فخط؟!
کد خبر : ۱۴۹۵۶۶
۱۴۰۱/۱۱/۲۰ - ۱۵:۰۷
دکتر حکم کرده بود ریه راحله تحمل هوای تهران را ندارد باید بزنند بیرون و دوماه طول کشیده بود تا اینجا را پیدا کرده بود.
کد خبر : ۱۴۹۲۲۳
۱۴۰۱/۱۱/۱۸ - ۱۸:۰۹
بی بی چادر به کمر بسته و خودش با تمام کمردردش چشم از دیگها بر نمیداشت.
کد خبر : ۱۴۸۸۱۴
۱۴۰۱/۱۱/۱۶ - ۱۹:۲۸
نوک بینی اش سرخ شده بود، گوش هایش دو گلبرگ یخ زده بود، باد توی موهای تنباکویی اش میپیچید و سرما را معطر میکرد.
کد خبر : ۱۴۸۴۲۹
۱۴۰۱/۱۱/۱۲ - ۱۶:۱۶