هوای کلانشهر مشهد امروز هم آلوده است (۱۰ مهر ۱۴۰۳) پیش‌بینی بارش باران در نقاط مختلف و افزایش دما در شمال کشور (۱۰ مهر ۱۴۰۳) مصرف بالای آموکسی‌سیلین در ایران | ردپای تجویز پزشکان ۲۰ درصد جمعیت کشور را تا سال ۱۴۲۰ «سالمندان» تشکیل می‌دهند حمله سارقان مسلح به یک طلافروشی در کرج (۹ مهر ۱۴۰۳) یاشار سلطانی آزاد شد فراخوان بسیج جامعه پزشکی برای امدادرسانی به مجروحان در لبنان (۹ مهر ۱۴۰۳) اعلام آمادگی سفیران حمایتهای روانی هلال‌احمر برای خدمت‌رسانی به مردم لبنان پیدا شدن پیکر ۹ مفقودی طغیان هلیل‌رود| ۵ نفر همچنان مفقود هستند (۹ مهر ۱۴۰۳) هر آنچه باید از «آب سیاه» و خطر نابینایی بدانید امدادرسانی هلال احمر به ۵۱ حادثه دیده در آبگرفتگی کلاله و گنبدکاووس (۹ مهر ۱۴۰۳) جان باختن یک کارگر بر اثر حادثه در مجتمع مس سرچشمه (۹ مهر ۱۴۰۳) جان‌باختن ۷ نفر بر اثر مسمومیت الکلی در مازندران (۹ مهر ۱۴۰۳) ۷ کشته و ۱۵ مفقود بر اثر سیلاب جنوب کرمان| ۶ نفر از جانباختگان تبعه افغان هستند(۹ مهر ۱۴۰۳) واریز هزار و ۲۰۰ میلیارد تومان وام به حساب بازنشستگان تامین اجتماعی مخترع ایرانی موفق به ساخت اولین قلب مصنوعی هیدرو مگنتیک شد باند حرفه‌ای فیشینگ در مشهد متلاشی شد (۹ مهر ۱۴۰۳) اموال کوروش کمپانی به فروش می‌رسد (۹ مهر ۱۴۰۳) زلزله ۶.۳ ریشتری روسیه را لرزاند (۹ مهر ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

سیگار نکش عمو!

  • کد خبر: ۱۹۰۲۰۲
  • ۳۰ مهر ۱۴۰۲ - ۱۷:۵۸
سیگار نکش عمو!
به بابا گفتم: من عمو رو خیلی دوس دارم. امشب وقتی عمو اومد، می‌خوام بهش بگم سیگار نکشه، ضرر داره.

به بابا گفتم: من عمو رو خیلی دوس دارم. امشب وقتی عمو اومد، می‌خوام بهش بگم سیگار نکشه، ضرر داره.

بابا با اخم گفت: تو به این چیزا چه کار داری؟ حرفش رو نزنی ها!

با اینکه بابا گفته بود چیزی نگویم، رفتم و بعد از جست وجو‌های اینترنتی چند مقاله درباره مضرات سیگار خواندم و شب که عمو به خانه ما آمد، منتظر فرصتی بودم تا از مضرات سیگار بگویم. وقتی بابا رفت دست شویی، بلافاصله رفتم کنار عمو نشستم.

عمو گفت: چه خبرا؟ راستی کلاس چندم بودی؟

گفتم: دانشگاه می‌رم. یک نکته مهمی هست، باید بهتون بگم.

عمو گفت: آفرین، ولی قبل از اینکه نکته مهمت رو بگی، بی زحمت برو یک کبریت بیار من سیگارم رو روشن کنم.

زمان کم بود و هر لحظه ممکن بود بابا سر برسد و بگوید مگه من نگفتم درباره سیگار چیزی به عمو نگی. به سمت آشپزخانه دویدم و با یک کبریت برگشتم.

آفرین، ولی جاسیگاری کو؟

گفتم: شما فقط گفتید کبریت.

گفت: نه دیگه، نمی‌شه که خاکستر سیگارم رو بریزم روی فرش هزارشونه شما.

دویدم و با سرعت رفتم و جاسیگاری آوردم.

عمو گفت: خب! حالا نکته مهمت رو بگو.

بعد پاکت سیگارش را درآورد و گفت: عه! اینکه حتی یک نخ هم توش نیست.  برو از همین مغازه سر کوچه تون یک پاکت از همین مدل سیگار بگیر بیار. می‌خوای پاکت خالی ش رو ببر که سیگار اشتباهی نگیری.

گفتم: نه عمو! ظاهرش تو ذهنم موند.

از آنجا که زمان به سرعت به ضرر من داشت جلو می‌رفت، به سمت سوپرمارکت دویدم و به یکی از پاکت‌های پشت سر مغازه دار که شکل پاکت سیگار دست عمو بود، اشاره کردم و آن را خریدم و با سرعت به خانه برگشتم. خوشبختانه بابا هنوز از دست شویی بیرون نیامده بود، ولی عمو گفت: عمو اینا پایه کوتاه اند، من پایه بلند می‌خوام.

همین طور که یک چشمم به در دست شویی بود، دوباره دویدم سمت مغازه و با سیگار پایه بلند برگشتم. همچنان می‌ترسیدم هر لحظه بابا از دست شویی بیاید بیرون. برای همین رفتم در دست شویی را روی بابا بستم.

عمو گفت: داری چه کار می‌کنی؟

نفس نفس زنان گفتم: نمی‌خوام بابام ببینه دارم به شما از مضرات سیگار می‌گم. ولی عمو، سیگار نکشید. داخلش کیکوتین داره.

عمو با تعجب گفت: کیکوتین؟

گفتم: منظورم تیتوکین بود، دودش می‌ره توی قلبتون.

عمو گفت: اون اسمش نیکوتینه. دودش هم می‌ره توی ریه، نه قلب. حالا بدو برو در رو روی بابات باز کن، بعدش هم برو پاکت سیگار رو پس بده، یک چیز دیگه به جاش بخر. منم دیگه تا آخر عمرم سیگار نمی‌کشم.

از اینکه با دلایل علمی ثابت کرده بودم سیگار ضرر دارد، خیلی خوش حال بودم و به طرف مغازه راه افتادم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->