تولیت آستان قدس رضوی: شعار‌های دوآتشه و انقلابی‌تر از رهبر انقلاب اسلامی، ما را فریب ندهد آیت‌الله جعفری‌اراکی درگذشت + بیوگرافی و سوابق به هق هق جمعمان جمع است، از بالا تماشا کن به سر برد او خطبه نامدار | شهید سید عبدالکریم هاشمی‌نژاد به روایت رهبر معظم انقلاب روز شهادت حجت‌الاسلام‌والمسلمین عبدالکریم هاشمی‌نژاد و روز‌های پس از آن، به‌روایت روزنامه‌های مشهد رابطه نماز با امام زمان (عج) سوره‌ای برای خوشبختی | بررسی فضیلت‌ها و آثار سوره مبارک بقره فضاآرایی اماکن متبرکه حرم امام‌رضا(ع) در پی شهادت سید مقاومت زندگی با مرگ، شرح غیرت ققنوس هاست* | درباره شهید آتش نشانی مشهد صورتِ جنگ | روایتی از رزمنده‌ای که در پانزده‌سالگی چهره و چشم و دستش را فدا کرد بازگشت پیکر ۹۸ شهید دفاع مقدس به کشور (۷ مهر ۱۴۰۳) بیسکویت‌های خونی «بهر نبردی بی امان» | درباره حاج صادق آهنگران که در سال‌های جنگ تحمیلی با نوای ماندگار خود قوت قلب رزمندگان بود منتظران امام زمان (عج) اهل خودسازی‌اند انتظار یعنی سرشار از امید بودن نقش تأثیرگذار موقوفات در تعالی جوامع اسلامی دفاع مقدس مظلوم مانده است غفلت از گنجینه دفاع مقدس قهرمانانِ خاکی‌پوش و غریب!
سرخط خبرها

خیلی دور، خیلی نزدیک

  • کد خبر: ۲۱۳۲۶۰
  • ۰۳ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۴:۰۶
خیلی دور، خیلی نزدیک
با آن لبخند پُر از حرف همیشگی اش، روبه رویم نشسته است و می‌خواهد چند سطری به مناسبت میلاد امام زمان (عج) برایش بنویسم.

با آن لبخند پُر از حرف همیشگی اش، روبه رویم نشسته است و می‌خواهد چند سطری به مناسبت میلاد امام زمان (عج) برایش بنویسم. مات نگاهش می‌کنم، دلم می‌خواهد، حتی به زبان هم می‌آورم، ولی قلمم ناتوان است و رویم نمی‌شود، بگویم ظرفم از هرگونه اطلاعات و ارتباطی خالی است. «ای امام! خوب می‌دانی که من نویسنده‌ای معمولی ام بی هیچ امتیاز ویژه ای! پس لطف کن و از هر راهی که صلاح می‌دانی، به نشانه‌ای مرا مجهز کن که آیا شایسته ام به نوشتن؟ خواهش می‌کنم نشانه‌ای که می‌گذاری، همراه با، اما و اگر نباشد تا در صحتش شک نکنم. صریح و روشن باشد که تا دیدمش، مطمئن شوم نشانه‌ای از سوی توست!»

یاد علی مؤذنی می‌افتم در کتاب «دوازدهم» ش. وقتی به شخصیت اصلی رمانش پیشنهاد نوشتن یک فیلم نامه درباره حضرت می‌شود، او در کش وقوس پذیرفتن یا نپذیرفتن نگارش آن در خلوتی با امام زمان (عج) به ناتوانی خود در محضر امام اعتراف و سپس از ایشان طلب نشانه‌ای در این مسیر می‌کند.

کتاب ساده‌ای است و با همه سادگی اش برای نخستین بار نگاه زنده‌ای از امام زمان (عج) به من می‌دهد. هرچند اطلاعاتش تکراری است، ولی به عمق جانم نفوذ می‌کند. بخش تاریخی اش را می‌پسندم و از عاشقانه‌ای آبکی که در دل داستان وارد کرده، خوشم نمی‌آید. خوب می‌دانم تا زندگی نکرده باشی، نوشتن از آن ممکن نیست. چند ساعتی را همان طور مات صفحه نمایشگرم می‌شو م تا جمله‌ای از ذهنم تراوش کند، دریغ از واژه ای! هرچه بیشتر فکر می‌کنم، بیشتر احساس تهی بودن دارم.

سعی دارم درباره احساسم بنویسم. با همه نزدیکی اش، خیلی دور است. این دوگانگی رهایم نمی‌کند. «چقدر راه را اشتباه آمده ام! چند سال باید زندگی کنی تا به این نقطه برسی؟!» این از آن جمله‌های تاریخی محمد شجاعی است، فعال در حوزه مهدویت. از آن آدم‌هایی که حوزه و دانشگاه را تا انتها می‌رود و بعد تازه می‌فهمد همه مسیر را اشتباهی آمده است. همه داشته هایش ازنظرش به هیچ نمی‌ارزد و آن قدر جای خالی امام در زندگی اش عمیق احساس می‌شود که با هیچ چیز نمی‌تواند پُرش کند.

این شده مَثَل خیلی از ما، همه عمر سعی کرده ایم حس خوب بودن را در خودمان زنده نگهداریم، ولی از یک جایی تازه متوجه می‌شویم این خوب بودنمان به هیچ نمی‌ارزد. به جنس خوب بودن پدر و مادر‌های امروزی تنه زده است. مهر و سجاده هایشان را محکم چسبیده و بچه هایشان را در این وانفسا رها کرده اند. فراموشمان شده است همه این آمد و شد‌ها برای رسیدن به هدفی والاتر بوده که هنوز در طول چهارده قرن محقق نشده است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->