«ستاره شد» مفهومی تازه از شجاعت ارائه می‌دهد «ملاقات خصوصی» به جمع نامزدهای بهترین فیلم‌ساز اول پیوست ساختمان انجمن صنفی روزنامه‌نگاران تخلیه و پلمب شد! بازتعریف جنگ در «تهران-تل‌آویو» | از درگیری‌های نظامی تا روایت‌های انسانی انتقاد سازمان محیط زیست از سریال اجل معلق معرفی نامزد‌های بهترین خلاقیت و استعداد درخشان جشن بزرگ منتقدان سینما او که علمش، برکت داشت | یادی از نخستین سرپرست کتابخانه و مؤسس انتشارات آستان‌قدس رضوی «گونترگراس» نویسنده‌ای که نمی‌خواست تجربیاتش حیف‌ومیل شود مزایده‌ای که شخصیت‌ها را آشکار می‌کند | نگاهی به نمایش «خانه آرام» در سالن بهار تئاتر شهر مشهد لحظه‌های ناب زیارت به روایت دوربین‌های عکاسی پایان مهلت ارسال آثار به «قلم» تا ۲۵ شهریور ۱۴۰۴ نگاهی به وبگاه های ناشران مشهد که ناکافی‌ و ناکامل‌اند نمایشنامه «جوردانو» به کتابفروشی‌ها آمد حامد بهداد و سحر دولتشاهی با «زنده شور» به جشنواره فیلم فجر می‌روند «ذبیح‌الله احمدی» زری باف ضریح امام رضا (ع) درگذشت نامزدی فیلم کوتاه «یکی از آنها» در جشنواره HollyShorts آمریکا فیلم «فلسطین ۳۶» در راه اسکار ۲۰۲۶ برنامه‌ شبکه‌های رادیویی در ایام رحلت پیامبر رحمت (ص) + زمان پخش «حمید حامی» بعد از ایام محرم و صفر روی صحنه می‌رود + زمان برگزاری
سرخط خبرها

حکایت دست خر شکسته و گرگ خاموش

  • کد خبر: ۲۴۰۰۱۲
  • ۳۰ تير ۱۴۰۳ - ۱۶:۵۶
حکایت دست خر شکسته و گرگ خاموش
روزی باربر و خر در یک جاده بیابانی مشغول حمل بار مردم بودند، ناگهان خر در چاله‌ای افتاد و دستش از سه جا شکست.

در روزگاران قدیم، خری زندگی می‌کرد که صاحبش به شغل باربری اختصاص داشت. باربر، بار‌های مردم را می‌گرفت و بر پشت خر می‌گذاشت و از مبدأ به مقصد می‌رساند و مزد دریافت می‌کرد. روزی که باربر و خر در یک جاده بیابانی مشغول حمل بار مردم بودند، ناگهان خر در چاله‌ای افتاد و دستش از سه جا شکست. صاحب خر وقتی شکستگی دست خر را دید،  آهی کشید و بار مردم را از روی دوش خر برداشت و روی دوش خود گذاشت و رفت و خر را در بیابان به امان خدا رها کرد.

خر با خود گفت: یک عمر برای این مرد بی مرام بی معرفت کار کردم و بار بردم و حالا که دستم شکسته است مرا به حال خود رها کرد تا طعمه گرگ بیابان شوم. در این لحظه خر گرگ بیابان را مشاهده کرد که از دور به وی نزدیک می‌شود. تصمیم گرفت با همه خریتش، تا آخرین لحظه از خود صیانت نماید و مفت خوراک گرگ نشود. وقتی گرگ به نزدیک خر رسید، خر گفت: سلام بر سالار درندگان بیابان. 

گرگ گفت: سلام بر سمبل شاسکول‌های جهان، چرا اینجا خوابیده ای؟ خر گفت: اینجا نخوابیده ام، بلکه اینجا افتاده ام. دستم شکسته و صاحبم رهایم کرده و اکنون توان فرار کردن هم ندارم و به هرحال خوراک شما خواهم شد. گرگ گفت: آفرین، به نظر می‌رسد خیلی هم خر نیستی. خر گفت: با این اوصاف از شما خواهشی دارم. گرگ گفت: چه خواهشی؟

خر گفت: من به زودی خودم دار فانی را وداع خواهم گفت. استدعا دارم تا وقتی خودم دار فانی را وداع نگفته ام، مرا پاره پاره نکنید. چرا که من خری نازپرورده ام و طاقت درد و خون ریزی ندارم. در عوض من هم لطفی به شما می‌کنم. گرگ گفت: چه لطفی؟ خر گفت: عرض کردم که من خری نازپرورده ام. من در خانه صاحبم لباس‌های برند و زیبا می‌پوشیدم و غذا‌های رژیمی عالی می‌خوردم. نعل من هم از طلاست و شما بعد از خوردن من می‌توانید آن‌ها را باز کنید و بفروشید و با آن صدتا خر بخرید. 

گرگ گفت: واقعا؟ خر گفت: بلی، خودتان بفرمایید ببینید. گرگ به پشت خر رفت تا نعل‌های وی را ببیند و قیمت گذاری کند. در این هنگام خر همه توانش را جمع کرد و با جفت پا لگد محکمی به پوزه گرگ زد و دهان وی را به طور کامل سرویس کرد. گرگ خواست بگوید: بدبخت، خیلی خری، تو که به هرحال می‌میری و اگر من نمی‌خوردمت لاشخور‌ها می‌خوردنت، پس این چه کاری بود که کردی...، اما از آنجا که فک و دندان هایش خرد شده بود نتوانست چیزی بگوید و واقعا خاموش شد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->