انتخابات ما نبود. ما هم در آن فرایند گزینهای برای انتخاب نداشتیم. هر دو سوی ماجرا برای ما یکی بود. تجربه نزدیک به دوازده دوره دست به دست شدن قدرت بین دموکراتها و جمهوری خواهان، برای همه ثابت کرده است که نسبت به ایران، موضعِ واحد دارند. حداکثر نوع برخورد اندکی متفاوت میشود.
با این همه، اما ذهنِ سیاسی و فضاسازی رسانهای چنان شکل گرفته بود که بیشتر از خود صاحبان آرا و مردم سرزمینی که انتخابات در آن برگزار میشد، ما حساسیت داشتیم. نقش و جایگاه رسانه در تنظیم و جهت دهی اذهان را در همین گونه میتوان مورد مطالعه قرار داد، اما به گمانم مهمتر از انتخابات و حتی مهندسی و ذهنیت سازی رسانه و نتیجه انتخابات، رویکرد گروههای مختلف ایرانی بود به این ماجرا.
سیاست رسمی نظام و نظام سازیها درباره شیوه رویارویی منطقی و حساب شده و ناظر به منطق حکمرانی خود ما بود. گفتیم ما طریق استقلال خواهی و عزت طلبی خود را پی میگیریم. اینکه در آمریکا چه کسی به قدرت میرسد برای ما مهم نیست. مهم این است که ما پای مواضع اصولی خود میایستیم. روش رویارویی با هردو گروه را هم بلدیم، اما یک قصه در این میان شکل گرفته بود که برخی با رویکردهای چندین درجه اختلاف، به یک موضع و موقف واحد رسیدند. برای ما این قضیه از همه آنچه گفته شد مهمتر است.
از یک طرف براندازان هستند که دانسته و خواسته، پیروزی ترامپ را راهی برای رسیدن به آرزوهای واهی وکهنه خود میپندارند. گمان میکنند تعبیر خوابهای تکراری شان در دست ترامپ است. یک سوی دیگر هم کسانی هستند که نمیخواهند سر به تنِ ترامپ باشد، اما میپندارند چند صباحی بماند و حالِ رقبا گرفته بشود، بد نیست.
البته این قیچی شکل گرفته از دو لبه نگاه، ناکارآمدتر از آن است که تاری از قالی ایرانی پاره کند، اما نفس چنین نگاه هایی، چهره خود آنها را زشت میکند. ما راه به سلامت گذشتن از آتش و به مقصد رسیدن را سیاوش وار آموخته ایم. گلستان شدن آتش را هم از ابراهیم خلیل درس گرفته ایم. ما زمین گیر نمیشویم، اما اینکه در سرزمین ما کسانی با ما نفس بکشند که بخواهند نفس بدهند به نفس بیگانه، حال آدم را ناخوش میکند. خوشی وقتی حال و روز آدمی را فرامی گیرد که همه به عظمت وطن و مانایی انقلاب فکر کنند.
همه برای توسعه ایران و تعالی علمی و اخلاقی ایرانیان همت داشته باشند. به جای اینکه به دستکشِ حریف فکر کنند به دستان خود نگاه داشته باشند. باری، انتخابات در آمریکا هم تمام شد. ترامپ هم به قول فوتبالیها کامبک زد. این به خودشان مربوط است. آنچه در این سو به ما ارتباط دارد این است که به کسی اجازه نزدیک شدن به دروازه خود را ندهیم.
همین!