آیا ادارات استان قم فردا دوشنبه (۱۸ تیر ۱۴۰۳) تعطیل است؟ آیا قاتلان استخدام شده، ‌قاتلان سریالی هستند؟ حکم قصاص برای مامور پلیس صادر شد | شلیک مرگبار به متهم فراری نمک دریا دارای ناخالصی‌های سرطان‌زاست| آلودگی نمک‌های رنگی و سنتی به فلزات سنگین جنایت تکان‌دهنده با رویای مهاجرت از کشور ربودن زن جوان به بهانه ازدواج در تهران پلمب دو سالن زیبایی بدلیل تداخل پزشکی در مشهد(۱۷تیر ۱۴۰۳) مجازات حبس برای قاچاقچیان عروس دشت‌های ایران آیا ادارات استان یزد پنجشنبه‌ها تعطیل است؟ ۸۳ فقره سرقت از مجتمع‌های مسکونی در غرب مشهد رمزگشایی شد (۱۷ تیر ۱۴۰۳) کشف ۳۵۰۰ عدد قرص غیرمجاز از یک واحد صنفی متخلف در مشهد نتایج نهایی کنکور ۱۴۰۳ چه زمانی اعلام می‌شود؟ اسامی پذیرفته‌شدگان آزمون آموزگار ابتدایی و استثنایی ۱۴۰۳ اعلام شد + جزئیات دستگیری اعضای باند لیلا در لانه سیاه توسط پلیس مشهد + عکس طوفان گرد و خاک در ۱۲ استان کشور (۱۷ تیر ۱۴۰۳) کارت ورود به جلسه مرحله دوم آزمون سراسری توزیع شد (۱۷ تیر ۱۴۰۳) عواملی که ممکن است به ریه‌های ما آسیب بزنند جزئیات دستورالعمل بهداشتی وزارت بهداشت برای ایام محرم | نظارت مستمر بر پخت و توزیع نذورات کدام افراد به تب دنگی مبتلا می‌شوند؟ | پشه آئدس از این بو‌ها خوشش نمی‌آید پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان‌رضوی (یکشنبه، ١٧ تیر ١۴٠٣) | تداوم وزش باد در استان
سرخط خبرها

ردیف سیزدهم چهارتا به سمت چپ

  • کد خبر: ۲۲۹۵۷
  • ۱۸ فروردين ۱۳۹۹ - ۰۹:۲۶
ردیف سیزدهم چهارتا به سمت چپ
محبوبه عظیم‌زاده روزنامه نگار
هیچ‌وقت مثل این روز‌ها که باید خانه‌نشینی را به هر چیز دیگری اولویت ببخشم، برای زندگی کردن در یک خانه حیاط‌دار و قدیمی خدا را شکر نکرده بودم. هیچ‌وقت پیش نیامده بود که این‌قدر مشکوک و موشکافانه بروم سراغ سوراخ سمبه‌های این چهاردیواری تا بالأخره یک چیزی از دل آن بکشم بیرون، یک چیز جدید و عجیب و حتی مضحک. آن‌قدر که حالا می‌دانم بعد از پله‌ها، سیزده ردیف از کاشی‌ها را که رد کنم و چهارتا کاشی دیگر هم به چپ قدم بردارم، ریشه پرزور درخت زبان‌گنجشک باغچه کوچک خانه از زیر خاک زده بیرون، کاشی را به سمت راست کج کرده و گوشه بالای آن را هم شکسته است. این لابه‌لا‌ها حتی به جان بنای خانه که می‌دانم یک «حسین‌زاده» نامی بوده است هم کلی دعا کردم که سال‌ها پیش وقتی که این سنگ و سیمان و آجر‌ها را می‌گذاشته روی هم، حیاطی را هم نشانده است تنگ آن تا بشود ملجأ و مأوای اهل خانه برای اینکه دل‌تنگی‌هایشان را بیاورند اینجا و بسپارند به دست باد. این وسط هزارتا احسنت و حبذا و ایول و دمت گرم را هم حواله بابا کردم که از بین کلی خانه دست گذاشت روی این یکی و بعد‌ها هم هرچه این و آن نشستند زیر گوشش و مثل وروره‌جادو گفتند بفروش و بکوب و از هم بپاشان و از نو بساز تا چهارصباح دیگر که دخترت شوهر کرد و پسرت عروس آورد، بغل گوش خودتان باشند، زیر بار نرفت و صریح و ساده و مصمم گفت نه. حالا می‌توانم داخل حیاط این خانه قدیمی که کودکی‌هایم هنوز از در و دیوار آن بالا می‌رود، بین دیوار‌های کوتاهش، در حصار خانه‌های عبوس راست و چپ و روبه‌رو (که قسم می‌خورم می‌توانم تنگ‌دلی و تحسر آجر‌های سه‌سانتی و سنگ‌های مرمر و پنجره‌های رفلکسشان را از دور و نزدیک احساس کنم) و درحالی‌که زیر سایه درخت‌ها و برگ و بارشان که کم‌کم دارند نشانه‌هایی از بهار را پیدا می‌کنند، بایستم و زل بزنم به آسمان سخاوتمند گسترده‌شده بالای سرم و دامن کشیدن پرکرشمه ابر‌ها را تماشا کنم، یا بروم زیر باران بهاری این روز‌ها تا برای لحظاتی هم که شده کرونا و تمام متعلقات پریشان‌کننده آن را بسپارم به دست فراموشی و بعد، همان‌جا چشم‌هایم را ببندم، انگشت‌هایم را درحالی‌که توی هم گره کرده‌ام، بیاورم مقابل دهانم و از صمیم قلب آرزو کنم که‌ای کاش وقتی روز‌های اوج این ویروس به پایان رسید و کلکش تا حدود زیادی کنده شد، ما هنوز هم همین آدم‌هایی باشیم که الان هستیم؛ همین آدم‌های امروز توی قرنطینه. همین‌قدر صبور، مهربان، قدرشناس و همین‌قدر دور از خودخواهی‌ها و آگاه به ارزش‌های کوچک زندگی.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->