عرض ارادت بانوان رضوی به محضر امام رضا(ع) با برپایی محفل قرآنی رونمایی از تمثال امام رضا (ع) + عکس سوگواری زنان محله نوغان مشهد در سالروز شهادت امام هشتم (ع) پذیرایی از میهمانان امام رضا(ع) با قلب‌های مهربان | روایتی از اخلاص خادمان موکب حضرت قاسم‌ابن‌الحسن (ع) در جاده نیشابور -مشهد رشد بیش از ۴۰ درصدی زائران پیاده امام رضا (ع) نسبت به سال ۱۴۰۳ | مسن‌ترین و کوچک‌ترین زائر ویژه برنامه شهادت‌نامه‌خوانی در سالروز شهادت امام رضا (ع) برگزار شد ارائه بیش از ۳ میلیون خدمت به زائران حرم رضوی توسط گروه‌های جهادی سپاه امام‌رضا(ع) خاطره‌ای شنیدنی از علامه محمدرضا حکیمی درباره صلوات خاصه امام رضا (ع) ۵ هزار بسته متبرک حرم مطهر امام رضا(ع) در محافل عزاداری خانگی سراسر کشور توزیع شد نمایش «آسمان هشتم» در حرم مطهر رضوی، عظمت امام رضا (ع) را به تصویر کشاند ظرفیت‌های مردمی مشهد در عرصه رسانه و تبلیغ باید ملی شود+ فیلم وصیت امام رضا(ع) برای کسب عزت چیست؟ مشهد در سوگ سلطان سریر ارتضا (ع) + فیلم ظرفیت ۶۰ هزار نفری اماکن وابسته به اوقاف برای پذیرش زائران در اطراف حرم مطهر امام‌رضا(ع) آیت‌الله علم‌الهدی: امام‌رضا(ع) اصل و اساس دین را نجات داد | مشهد، مِلک امام هشتم است ورود بیش از ۵۴۵ هزار زائر پیاده به مشهد تا امروز (۲ شهریور ۱۴۰۴) مشهد میزبان ۳۵ هزار زائر خارجی در روز شهادت امام رضا (ع) مشهد، پایتخت دلدادگی در سوگ هشتمین خورشید | روایتی از دهه پایانی صفر ۱۴۰۴ و اشک‌های رضوی ای صفای قلب زارم | روایت شهرآرانیوز از حال‌و‌هوای حرم مطهر رضوی در سالروز شهادت امام‌رضا(ع) (۲ شهریور ۱۴۰۴) + فیلم تولیت آستان قدس رضوی: دشمن به دنبال چندصدایی است | از تخریب یکدیگر بپرهیزید و اتحاد ملی را حفظ کنید
سرخط خبرها

به سلامتی انگشتی که ماشه می‌کشد روی باطل

  • کد خبر: ۲۹۶۲۴۳
  • ۰۲ آبان ۱۴۰۳ - ۲۱:۱۸
به سلامتی انگشتی که ماشه می‌کشد روی باطل
به هوش که آمد، اولین کاری که کرد دست هایش را از دو طرف بدنش بالا آورد و زل زد به دست هایش و اشک ریخت، هی می‌گفت الحمدا... فکر کردم هنوز توی حال ریکاوری است.
حامد عسکری
نویسنده حامد عسکری

به هوش که آمد، اولین کاری که کرد دست هایش را از دو طرف بدنش بالا آورد و زل زد به دست هایش و اشک ریخت، هی می‌گفت الحمدا... فکر کردم هنوز توی حال ریکاوری است. گفتم سعد آرام باش. دست هایت را چرا نگاه می‌کنی؟ گفت نگران سبابه ام بودم. انگشت ماشه، اگر قطع می‌شد چه؟ اگر دیگر نمی‌توانستم صلاح دستم بگیرم چه؟

الحمدا... هنوز سلامت است. نمی‌دانستم کلیه به عربی چی می‌شود ولی می‌خواستم بگویم مشتی ترکش موشک اسرائیل بی پدر نصف کلیه و کبدت را برده دنبال انگشت سبابه ای؟ کلیه را توی کلمه‌های کله ام پیدا نکردم و بی خیال شدم. دوسه روزی که گذشت، بهتر شد.

دکتر اجازه داده بود توی حیاط بیمارستان بیاید و سیگاری بگیراند. سعد عاشق سیگار‌های ایران بود، همان طور که دست لاله کرد و سیگاری روشن کرد گفت: دلم مشهد می‌خواد! گفتم: بریم. قوز کمرش را صاف کرد: واقعا؟! گفتم: فقط پاس نداری با هواپیمای باری بیهوش آوردنت. هوایی نمیشه رفت، باید زمینی بریم.
گفت بریم. میام. گفتم: ولی خیلی راهه اذیت میشی. گفت چند ساعت مثلا؟ گفتم دوازده ساعت. گفت: یعنی توی ایران شما میشه دوازده ساعت بدون جاده تکراری رانندگی کرد؟

گفتم: مسیر بیست و چهارساعته هم داریم و گفت حتما با ماشین بریم. مرخص که شد از پزشکش اجازه اش را گرفتم و راهی شدیم. توی مسیر از سال‌های مبارزه اش می‌گفت. از ملاقات یک بار با سیدحسن، از بی شرفی اسرائیل و چیز‌های دیگر.
خواب بود که به مشهد رسیدیم. توی خیابان امام رضا (ع) بودیم که زدم روی شانه اش. بیدار شد، گنبد را دید و انگار همه رودخانه‌های جهان از چشم هایش راه افتاد. من نمی‌دانم چه گذشت بینشان با امام، ولی این را شنیدم که از امام بابت سلامت انگشت سبابه اش تشکر کرد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->