«نوسان»، نمونه‌ای موفق از برنامه‌سازی در حوزه مقاومت عطر حرم امام رضا (ع) در موصل پیچید | استقبال گرم عراقی‌ها از کاروان مهر رضوی + فیلم کاپ قهرمانی تیم ملی والیبال به موزه آستان قدس رضوی اهدا شد موزه دفاع مقدس و مقاومت به لحاظ محتوایی باید به اندیشه نسل جوان عمق ببخشد «ما فاتحان قله‌ایم»، شعار محوری سالگرد آزادسازی خرمشهر در سال ۱۴۰۴ با تأسیس ۸ مؤسسه قرآنی جدید موافقت شد دانشکده علوم قرآنی تهران از میان طلاب واجد شرایط دانشجو می‌پذیرد + مهلت ثبت نام بازتعریف اعتبار مدارک حوزوی درراستای تحقق پیام رهبر معظم انقلاب زائران حج تمتع ۱۴۰۴ با یک قانون مالی جدید رو‌به‌رو شدند نبرد پنهان آرایش‌های نوپدید با کرامت اسلامی راه اندازی دفاتر نمایندگی مراجع تقلید در مدینه و مکه ورود بی‌ضابطه به حوزه‌های علمیه ممنوع است اماکن جدید استراحت شبانه زائران در حرم امام رضا(ع) تعیین شد کدام نهادها بیشترین سهم را در اجرای طرح «زندگی با آیه‌ها» داشتند؟ پژمان‌فر: باید مسجد را از نمازخانه صرف خارج کنیم عمران و آبادانی، هم‌تراز عبادت نسخه‌ای اعلا برای مؤدب بودن ثبت‌نام سفر به عتبات ویژه عرفه ۱۴۰۴ آغاز شد | افزایش هزینه‌ها بین ۵ تا ۲۰ درصد کتاب «دینامیک به‌روز»، روایتی از طراح سازه‌های مهندسی جبهه، رونمایی می‌شود برنامه ریزی برای افزایش چشمگیر بازدید‌ها و اعزام‌ها به مناطق عملیاتی دفاع مقدس
سرخط خبرها

برفی که بر رکوع نشست

  • کد خبر: ۳۰۷۲۴۰
  • ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۴
برفی که بر رکوع نشست
سرمای مشهد درونگرایت می‌کند، تو را به خودت بر می‌گرداند و آیینه می‌گیرد پیش رویت.
حامد عسکری
نویسنده حامد عسکری

مشهد سرمایش انگار تیغ بر استخوان می‌کشد. چاک می‌دهد روح را و آدم خداخدا می‌کند که کاش دکمه‌ای داشت جسمش که می‌زد و گرمش می‌کرد. سرمای مشهد درونگرایت می‌کند، تو را به خودت بر می‌گرداند و آیینه می‌گیرد پیش رویت.

در زمستان‌های حرم انگار آدم‌ها جور دیگری با شما گفت‌و‌گو می‌کنند، دل می‌دهند و قلوه می‌گیرند. از پشت فرش‌های آویزان که رد می‌شوی و وارد شبستان‌های منتهی به مضجع می‌شوی انگار اردیبشت شیراز است از عطر و گرمای ملیح و معطر.

زمستان‌های حرم را از مژه‌های خیس سرباز‌ها و جوراب ضخیم‌های مادر‌ها و عبا‌های کلفت و پشمی روحانی‌های حرم تقلب می‌کنم. تو کیستی که سرما و گرما نمی‌شناسی! همیشه در خانه‌ات باز است و برای همه وقت داری.

من در زمستان‌ها که خدمتتان می‌رسم یاد آن قصه‌ای می‌افتم که در یکی از سفر‌ها پدرم برایم تعریف کرد که در زمان‌های دور از امروز سیدی با خادمی صحبت کرد و اجازه خواست کنار گنبد مشرف شود و نماز شبی بخواند و تضرعی کند و خادم گفت توی این سرما و برف؟ و سید گفته بود من قرار است سرمایش را به جان بخرم تو نگران نباش! و پذیرفت. بابا می‌گفت خادم در پشت بام را باز کرد و به سید گفت که نزدیک اذان صبح می‌آیم دنبالت و در را بست و رفت.

بابا می‌گفت خادم آمد و فکرش این بود که نیم ساعت دیگر سردش می‌شود و باید گوش به زنگ باشد که سید در پشت بام یخ نزند. برای همین هوشیار ماند. بابا می‌گفت گرمای مطبوع بخاری هیزمی اتاق خادم‌ها خادم را در خواب فرو برد. بیدار که شد گفت‌ای وااای سید... بدو رفت بالا و دید که سید در رکوع است و حیرت‌آور اینکه روی پشت و کمرش در حالت رکوع یک وجب برف نشسته و سید اصلا متوجه نشده ...

زمستان حرم شما لطفی عجیب دارد و حالی غریب! من را در همه فصل‌ها دعوت کنید.

من نه نمازشب‌خوانم و نه سید و نه در حرمتان آشنایی دارم، ولی تمنا می‌کنم من را هم دریابید.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->