حمایت کرد معصومی که صاحب‌خانه ما بود بازگشایی موزه قرآن حرم مطهر رضوی با نفایس جدید ورود نخستین گروه زائران حج تمتع ۱۴۰۴ به مدینه منوره + فیلم طرح معنوی «راز» در ۵ ورودی حرم مطهر امام‌رضا(ع) اجرا می‌شود تکریم خانواده‌های شهدای کانون‌های مساجد کشور، در اولین روز دهه کرامت ۱۴۰۴ اجرای «سلام فرمانده» با حضور دختران مشهدی + فیلم ۵۰ هزار مکان مذهبی میزبان جشن‌های دهه کرامت ۱۴۰۴ هیچگونه سهمیه سفارشی در حج نداریم | تخصیص ۵۰۰ یورو ارز به زائران دختران، ستون‌های تمدن اسلامی آینده‌اند تولیت آستان قدس رضوی: حضرت معصومه(س) نمونه صبر و استقامت در مسیر ولی خدا هستند معاون فرهنگی و زیارت استانداری خراسان رضوی: مراسم شهدای خدمت با همکاری ادارات مختلف برگزار می‌شود دختری با کفش‌های صورتی برگزاری جشن‌های دهه کرامت ۱۴۰۴ در ۵۰ هزار مکان مذهبی در سراسر کشور سخاوت در خانواده، فراتر از بخشش مالی دختری که برکت خاندانش بود | در باب ویژگی‌های الگوساز حضرت فاطمه معصومه (س) بهره گیری دراماتیک سریال «پایتخت» از جایگاه حرم مطهر رضوی چه نقشی در گره گشایی از قصه داشت؟ دختران مشهدی به مناسبت میلاد حضرت معصومه (س) حرم مطهر رضوی را گلباران کردند + فیلم نقش الهام‌بخش حضرت معصومه (س) در شکوفایی فرهنگی قم روایتی از بانوی باکرامت قم اعلام برنامه‌های دهه کرامت ۱۴۰۴ در حرم مطهر رضوی با شعار «ایرانِ امام‌رضا(ع)» + فیلم
سرخط خبرها

سر قرار نوکری امام رئوف (ع)

  • کد خبر: ۳۲۰۵۷۱
  • ۱۸ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۳:۱۱
سر قرار نوکری امام رئوف (ع)
خادم سر سفره سحری می‌گفت و اشک می‌ریخت که بچه‌های همکارمان می‌گفتند مادرمان تمام کرد، منتظر ماندیم پدرمان خدمتش تمام شود و بیاید خداحافظی کند.
حامد عسکری
نویسنده حامد عسکری

اینکه سی شب، سی سحر و افطار، مهمان غذای حضرتی باشی را هم اجدادم که تجربه نکرده‌اند و بعید می‌دانم نسلم بعد از من هم تجربه کنند. من خیلی خوشبختم که توفیق دارم این یک‌ماه سر سفره حضرت باشم، توی زائرسرای حضرت بخوابم و بیدار شوم و مثل یک کارگر فصلی شب‌کار بروم سر قرار نوکری‌ام و دم طلوع آفتاب برگردم دوباره گوشه‌ای از اتاقی که به من تفضل کرده است بخوابم.

بعید می‌دانم بتوانم بنویسم. دیشب یکی‌دو ساعت به اجرای برنامه، یکی از نور‌ها خراب شد و یکی از دوربین‌ها وایت‌بالانسش ریخته بود به‌هم و خوب فوکوس نمی‌کشید. خیلی استرس غریبی داشتیم. منطقا باید می‌رفت تعمیر می‌شد و این یعنی یک هفته دوربین نداشتن. 

تقریبا ناامید شده بودیم، ولی نمی‌دانیم کدام‌یک از بچه‌ها زیر لب چه خواند و چه دل پاکی داشت که دوربین مرده احیا شد و به نوکری سحر بعدی هم رسید. خاطرمان که جمع شد، گفتیم سحری بخوریم. سر سفره سحری یکی از خادم‌ها می‌گفت یکی از همکارانمان که خادم قدیمی است، عادتش این است که همه کارش را در ساعت خدمت تعطیل می‌کند، می‌آید وضو می‌گیرد، لباس خدمت می‌پوشد، گوشی همراهش را خاموش می‌کند، هشت‌ساعت تمام خدمت می‌کند و ساعاتش که تمام شد، گوشی را روشن می‌کند و به سرکار یا خانه‌اش می‌رود.

رفیقمان می‌گفت توی یکی از همین خدمت‌ها همسرش سکته می‌کند، بچه‌ها مادر را می‌برند بیمارستان و هرچه به بابا زنگ می‌زنند، گوشی خاموش است. شماره یکی از همکاران خادم را پیدا می‌کنند و به او زنگ می‌زنند. او حرم نیست. شماره ثابت می‌دهند. زنگ می‌زنند به دفتر خدام و می‌گویند به پدرمان بگویید مادرمان سکته کرده و ممکن است بمیرد. بیا که حداقل ببینی‌اش، و پدر متهورانه می‌گوید من سر خدمتم هستم. من کارم را می‌کنم و آقایی دارم که او هم کارش را بلد است.

خادم سر سفره سحری می‌گفت و اشک می‌ریخت که بچه‌های همکارمان می‌گفتند مادرمان تمام کرد، منتظر ماندیم پدرمان خدمتش تمام شود و بیاید خداحافظی کند. دستگاه‌ها را قطع کنیم و مادرمان را ببریم سردخانه بیمارستان. القصه پدر از خدمتش می‌رسد، یک گلبرگ از گل‌های روی ضریح توی جیبش بوده است، می‌گذارد روی سینه همسرش، دم گوشش چیزی می‌گوید و دستگاه‌ها روشن می‌شود و قلب تپش می‌گیرد. 

ما توی نیم‌طبقه، روی فرش خانه آقامان، زیر سقف عمارت اربابمان، سر سفره حضرت رضا علیه‌السلام قاشق‌قاشق از برکت و غذای مولایمان می‌خوردیم و چشم در چشم گنبد اشک می‌ریختیم. برنامه سحر را با اشک شروع کردم و غبطه خوردم به حال نوکری که این‌گونه وظیفه‌شناسی بلد است و به اربابش اطمینان دارد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->